نمايندگي ابو عمره به جانب معاويه











نمايندگي ابو عمره به جانب معاويه



امير مؤمنان عليه السلام جهت جلوگيري از خونريزي و قتل و غارت، «ابو عمره» را به همراه «سعيد بن قيس همداني» و «شبث بن ربعي» براي مذاکره و گفت و گو نزد معاويه فرستاد. هيئت اعزامي نزد معاويه رفتند و در ميان آن جمع ابو عمره پس از حمد و ثناي الهي خطاب به معاويه گفت:

اي معاويه، بدان که دنيا به زودي مي گذرد و در نتيجه به عالم ديگر خواهي رفت، و خداوند پاداش اعمال و کردارت را خواهد داد و از گذشته ات حساب خواهد کشيد، تو را به خدا سوگند مي دهم که تفرقه و اختلاف در ميان مسلمانان ايجاد نکن و سبب خونريزي بين مسلمانان مشو.[1] .

معاويه سخن ابو عمره را قطع کرد و گفت: پس چرا به مصاحبت (يعني اميرالمؤمنين عليه السلام) سفارش نمي کني؟

ابو عمره گفت:

سبحان اللَّه، تو خود را با علي عليه السلام مقايسه مي کني؟ مگر نمي داني که او از نظر فضيلت و دينداري، سابقه در اسلام و قرابت و نزديکي با رسول خدا صلي الله عليه و آله از تمام مردم به خلافت و جانشيني پيامبر سزاوارتر است؛ پس تو هرگز همطراز مولايم علي عليه السلام نيستي.

معاويه چون در برابر منطق قاطع ابو عمره خود را شکست خورده ديد، گفت: اي ابو عمره، حال چه مي گويي؟

ابو عمره گفت: تو را دعوت مي کنم که تقواي الهي پيشه کني و خواسته به حق پسر عمويت علي عليه السلام را اجابت نمايي که اين کار براي دين و عاقبت کار تو بهتر است.

معاويه گفت: پس قتل عثمان چه مي شود، آيا خون او از بين برود؟

ابوعمره سوگند ياد کرد که چنين نخواهد شد.[2] .

اما سخنان به حق ابوعمره و ديگر نمايندگان اعزامي اميرمؤمنان عليه السلام هيچ تأثير مثتبي بر خواسته هاي نفساني معاويه نداشت، او هم چنان بر مرکب مراد شيطاني خود سوار و براي از بين بردن حکومت بحق علي عليه السلام کوشيد و سرانجام باجنگ و خونريزي و حيله و خدعه پايه هاي حکومت آن حضرت را متزلزل ساخت و با تحميل حکميت و اختلاف و تفرقه در ميان ياران علي عليه السلام به مقصود نامشروع خود رسيد.







  1. در شرح ابن ابي الحديد عبارت اين گونه است: «ألّا تفرَّق جماعة و ألّا تفسک دماءها.»
  2. وقعة صفين، ص 187 ؛ شرح ابن ابي الحديد، ج 4، ص 14 ؛ تاريخ طبري، ج 4، ص 573.