داوري











داوري



پس از آن علي (ع) اشعث بن قيس را به نزد معاويه فرستاد که رأي او را بپرسد. معاويه گفت: «ما و شما به آنچه خدا در کتاب خود فرمان داده رجوع مي کنيم. شما يک تن را بفرستيد ما نيز يکي را مي فرستيم و از آنها تعهد مي گيريم که مطابق کتاب خدا رفتار کنند».

اشعث به نزد علي (ع) باز گشت و سخن معاويه را با وي گفت. مردم گفتند بدين کار راضي هستيم. مردم شام عمروبن عاص را انتخاب کردند. مردم عراق گفتند ما ابوموسي اشعري را انتخاب مي کنيم. علي (ع) گفت: «در آغاز کار از من اطاعت نکرديد، اکنون از اطاعت من بيرون مرويد». بدانها گفت که از ابوموسي بيم دارد؛ زيرا او مردم کوفه را از ياري وي باز مي داشت، ولي عراقيان جز او به کسي راضي نشدند و علي (ع) از روي

[صفحه 11]

ناچاري با انتخاب او موافقت کرد.

عمروبن عاص و ابوموسي در ماه صفر سال 37 ه. پيمان حکميت را نوشتند بدين مضمون: «به نام خداوند بخشنده ي مهربان اين پيمان حکميت است ميان علي بن ابي طالب (ع) و اهل کوفه و معاويةبن ابي سفيان و مردم شام. ما مطيع حکم خدا و کتاب اوييم. کتاب خدا از آغاز تا انجام ميان ما حاکم است. هر چه را اثبات کند اثبات کنيم و هر چه را نفي کند نفي کنيم. ابوموسي اشعري و عمروبن عاص هر چه را در قرآن يافتند بدان عمل کنند و هر چه را در کتاب خدا نيافتند مطابق سنت رفتار کنند».

داوران از علي (ع) و معاويه و سپاهشان تعهد و اطمينان گرفتند که به جان و مال خويش در امان باشند و امت براي اجراي حکمشان ياور آنها باشند. ما نيز براي مؤمنان و مسلمانان دو سوي تعهد مي کنيم و خدا را شاهد مي گيريم که مطابق مندرجات اين پيمان رفتار کنيم. اطاعت رأي داوران بر مؤمنان لازم است. در مدت داوري صلح و امنيت درباره ي جان و مال و کسان مسلمانان برقرار است.

عبدالله بن قيس و عمروبن عاص تعهد مي کنند و خدا را شاهد مي گيرند که ميان امت حکم کنند و آن را به جنگ و اختلاف نيندازند. مدت داوري تا رمضان است و اگر داوران بخواهند مي توانند با رضايت همديگر آن را به تأخير اندازند. اگر يکي از داوران بميرد، سالار گروه به جاي او کسي را از اهل عدالت و انصاف انتخاب مي کند. محل داوري جايي است که فاصله ي آن از کوفه و شام برابر باشد. اگر داوران بخواهند هيچ کس جز به ميل آنها در محل داوري حاضر نباشد. داوران هر کس را بخواهند به شهادت انتخاب مي کنند و شهادت خود را بر مندرجات اين پيمان مي نويسند و بر ضد آن کس که مندرجات اين پيمان را واگذارد يا بخواهد از آن تجاوز کند يار هم باشند. خداوندا ما بر ضد آن کس که مندرجات اين پيمان را واگذارد از تو ياري مي جوييم».

وقتي هنگام اجتماع داوران رسيد، علي (ع) چهار صد کس را به پيشوايي شريح بن هاني حارثي فرستاد. عبدالله بن عباس امامت نماز و رياست امور آنها را عهده دار بود. ابوموسي نيز همراه اين گروه بود. معاوية ابن ابي سفيان نيز چهار صد کس را با عمروبن عاص فرستاد و دو گروه در دومة الجندل گرد آمدند. به گفته ي مسعودي وقتي فرستادگان علي (ع) به محل اجتماع نزديک شدند عبدالله بن عباس به ابوموسي گفت علي (ع) به

[صفحه 12]

انتخاب تو رضايت نداد، براي آنکه بهتر از تو بسيار است، اما مردم به انتخاب تو اصرار کردند. به پندار من سبب آن است که مي بايد بدي به آنها برسد. اکنون داهيه ي عرب با تو هماورد شده، فراموش مکن که مهاجر و انصار با علي (ع) بيعت کرده اند و در او صفتي نيست که مانع خلافت باشد و در معاويه صفتي که موجب خلافت باشد نيست.

معاويه نيز به هنگام حرکت با عمرو گفت: «مردم عراق علي را به انتخاب ابوموسي وادار کردند، ولي من و اهل شام به رضايت تو را انتخاب کرديم. اکنون مردي دراز زبان و کوتاه فکر با تو هماورد شده، بنابر اين دقيق باش و به او اطمينان مکن».

تني چند از کساني که با علي (ع) بيعت نکرده بودند و از کار جنگ کناره گرفته بودند- مانند سعدبن ابي وقاص و عبدالله بن عمر و مغيرةبن شعبه- در دومة الجندل به عمرو پيوستند. از پيش معلوم بود که ابوموسي نمي تواند در مقابل عمرو داهيه ي عرب، عرض اندام کند؛ زيرا کار داوري محتاج به بصيرت و زبردستي در مسائل سياسي بود، اما ابوموسي فقط در مسائل ديني دست داشت. بي گفتگو سخناني که عبدالله بن عباس پيش از داوري به ابوموسي گفت نمي توانست او را خشنود کند.

داوران در ماه رمضان سال 37 هجرت اجتماع کردند. در نتيجه ي داوري زيرکي عمرو بخوبي نمايان شد؛ زيرا ابوموسي را فريب داد تا علي (ع) را از خلافت خلع کرد و عمرو معاويه را به خلافت منصوب کرد. به گفته ي مسعودي عمرو به ابوموسي گفت: «به نظر من بهتر است پيش از هر کار درباره ي اهل وفا و اهل مکر گفتگو کنيم».

ابوموسي خدا را سپاس گفت و ستايش کرد و حادثه اي را که بر اسلام رخ داده بود و اختلافي را که مسلمانان بدان دچار شده بودند ياد نمود، سپس به عمرو گفت: بيا کاري کنيم که مايه ي الفت و رفع اختلاف و اصلاح ميان مسلمانان باشد.

عمرو با سخن وي موافقت کرد و گفت: «سخن را آغازي هست و انجامي. اگر ما سخنان مفصل گوييم وقتي به انجام مي رسيم آغاز را از ياد برده ايم. بهتر است هر سخني را که درباره ي آن موافقت مي کنيم بنويسيم که بناي گفتگو بر آن باشد».

ابوموسي گفت: «بنويس».

عمرو نويسنده اي طلبيد و در حضور جماعت بدو گفت: تو شاهد گفتگوهاي مايي هر چه را يکي از ما گفت اگر ديگري با آن موافقت کرد بنوس و اگر از نوشتن آن منع کرد

[صفحه 13]

خود داري کن تا درباره ي آن موافقت کنيم. اکنون بنويس:


صفحه 11، 12، 13.