پيدايش خوارج











پيدايش خوارج



جنگ صفين به ترتيبي که گفتيم به پايان رسيد. علي (ع) از صفين بازگشت و معاويه راه شام گرفت، ولي بازگشت مردم شام با بازگشت مردم عراق متفاوت بود. مردم شام متحد بودند ولي مردم عراق به اختلاف دچار شده بودند. طبري گويد: وقتي با علي (ع) به صفين مي رفتند با يکديگر دوست بودند، ولي هنگام بازگشت دشمن يکديگر بودند. هنوز از لشگرگاه صفين خارج نشده بودند که گفتار" داوري بجز خدا نيست" ميان آنها رواج يافت و در تمام راه با يکديگر در نزاع و جدال بودند و همديگر را به تازيانه مي زدند. خوارج مي گفتند: اي دشمنان خدا! دين خدا را متزلزل کرديد و مردان را به داوري انتخاب کرديد، ديگران مي گفتند: شما از جماعت دوري کرديد و از اطاعت امام بيرون رفتيد.

وقتي علي (ع) به کوفه رسيد خوارج با وي به کوفه در نيامدند بلکه در حرورا که نزديک کوفه بود فرود آمدند. اين گروه دوازده هزار کس بودند و يکي در ميان آنها بانگ زد که فرمانده ي جنگ شيث بن ربعي و پيشواي نماز عبدالله بن کوأ يشکري است و پس از فتح کار را به شورا مي نهيم. بيعت مخصوص خداست و شعار ما امر به معروف و نهي از منکر است.

بدينسان کساني که تا ديروز طرفدار داوري بودند به ضديت با علي (ع) برخاستند ؛ به اين دستاويز که داوري را پذيرفته بود. پشيمان بودند که چرا وقتي در آستانه ي فيروزي بودند فريب خوردند و فيروزي را از دست دادند. خوارج کساني بودند که پيش از آن طرفدار علي (ع) بودند و با وي بيعت کرده بودند. پذيرفتن داوري با کساني که بر ضد

[صفحه 17]

علي (ع) برخاسته بودند مورد نداشت. مي بايد بجنگند تا مخالفان را از پيش بردارند يا آنها را به اطاعت علي (ع) درآورند. پذيرفتن داوري خطاي آنها بود و چون از کار خود پشيمان شدند گناه را به گردن علي (ع) نهادند.

علي (ع) در صدد برآمد با خوارج گفتگو کند شايد آنها را از خطايشان باز گرداند. عبدالله بن عباس را به سوي آنها فرستاد. عبدالله با خوارج گفتگو کرد. بسياري از آنها به صحت گفتارش قانع شدند و از عقيده ي خود باز گشتند، اما گروهي ديگر همچنان بر خطاي خود مصر بودند. علي (ع) شخصاً به سوي آنها رفت و پرسيد: «براي چه بر ضد ما برخاسته ايد؟»

گفتند: «براي آنکه در روز صفين به داوري راضي شديد».

علي (ع) گفت: «شما را به خدا آيا مگر من از داوري منعتان نکردم، اما رأي مرا نپذيرفتند و همين که اصرار کرديد از داوران تعهد گرفتيم که مطابق قرآن حکم کنند و اگر چنين کردند حکمشان را بپذيريم و گرنه از آن بيزار باشيم».

گفتند: «مگر مي توان مردان را درباره ي خون کسان داوري داد».

علي (ع) گفت: «ما مردان را داوري نداديم، بلکه قرآن را داوري داديم، ولي قرآن سخن نمي کند و مردان از آن سخن مي کنند».

گفتند: «پس چرا براي داوري مدت معين کرديد؟».

گفت: براي آنکه جاهل دانا شود و دانا در کار خود ثبات پيدا کند. شايد خداوند در اين مدت کار امت را به صلاح آرد، اکنون به شهر خود در آييد». آنها نيز گفتار وي را پذيرفتند و وارد کوفه شدند تا نتيجه داوري معلوم شود.

اين گروه هسته ي اصلي خوارج بودند که پيدايش آنها در تاريخ اسلام مؤثر افتاد. بنابراين بعد از صفين گروهي ديگر بر دو گروه افزوده شد و مسلمانان به سه گروه تقسيم شدند. گروه علي (ع) و معاويه و خوارج.

چنانکه گفتيم خوارج نخست طرفدار علي (ع) بودند و به سبب داوري از وي جدا شدند، اما پيدايش اين گروه مايه ي حيرت است؛ زيرا خروج آنها دليل درستي نداشت. آنها بودند که علي (ع) را به پذيرفتن داوري وا داشتند که بناچار به آن رضايت داد و شگفتا که به دستاويز چيزي که خودشان در پذيرفتن آن اصرار داشتند بر ضد علي (ع)

[صفحه 18]

برخاستند. اينکه گفتند علي (ع) به سبب پذيرفتن داوري در خلافت خود ترديد کرده درست نيست؛ زيرا صاحب حق در حقانيت خود ترديد ندارد، اما وقتي حريف بحق تسليم نشد ناچار براي قطع نزاع به قاضي يا داور مراجعه مي کند.

خلاصه آنکه بناي ظهور خوارج بر مقدماتي است که بخوبي واضح نيست. آنچه مسلم است آنها ميان مسلمانان تفرقه انداختند و به چيزي که آن را حق مي پنداشتند فريفته شدند. علي (ع) وقتي شنيد که مي گويند: «داوري بجز خدا نيست» گفت اين سخن حقي است که به قصد ناحق مي گويند.


صفحه 17، 18.