تساهل و عدم تساهل درسيره علي















تساهل و عدم تساهل درسيره علي



در يک بيان کلّي، مي توان گفت: علي(عليه السلام)در مسائل مربوط به حقوق شخصي خودش، بسيار متساهل بود و هرگز به خاطر منافع شخصي با کسي دشمني نکرد، اما در جايي که حقوق مردم و يا حدود الهي و اصول اسلامي مورد تعرّض قرار مي گرفت، بسيار نامتساهل بود. او مظهررحمت وغضب خدابود در مواردي، مهربان و اهل گذشت و در مواردي، بسيار خشن و نابردبار از سويي، اشک يتيمي دل او را مي لرزاند و از سوي ديگر، وقتي درمقابل دشمنان خداواسلام قرار مي گرفت، تا جان آن ها را نمي ستاند آرام نمي نشست.

جرج جرداق مسيحي در کتاب خود، مي نويسد: «آيا فرمانروا و حاکمي را ديده ايد که بگويد من بايد به گرسنگي بسازم چون در ناحيه دوردست مرزهاي کشورم، گرسنگاني وجود دارند؟ آيا اميري را سراغ داريد که دورترين افراد سر حدّ کشورش را مدّ نظر داشته باشد؟ و اگر نمي تواند همه آن ها را سير کند، خود نيز گرسنه بماند و حتي از فرزندان و اصحاب خود بخواهد که آن ها هم گرسنه بمانند و غذايي سير نخورند؟

آيا سلطاني را مي شناسيد که به نفس خود زنهار بدهد که مبادا نان سير بخورد، چون در کشورش گرسنگاني هستند؟ آيا حکم راني را سراغ داريد که از پوشيدن لباس نرم خودداري کند، زيرا که در گوشه و کنار کشور، کساني هستند که لباس زبر به تن دارند؟ و بيم داشته باشد از اين که درهمي پس انداز کند، چون در بين مردم، تهي دستان يا حاجتمندان وجود دارند؟. .. خود او مي فرمايد: آيا من قانع باشم که مرا اميرالمؤمنين بنامند و با آن ها در ناملايمات روزگار و رنج بسيار سهيم و شريک نباشم؟ و سوگند به خدا که اگر هفت اقليم و آنچه را در زير اين افلاک هست به من بدهند که از دهان مور ضعيفي پوست جوي را بگيرم وحق اوراسلب کنم،اين کاررا نخواهم کرد.»[1] .

علي(عليه السلام) که اين چنين نسبت به بندگان خدا مهربان است، وقتي در برابر کساني قرار مي گيرد که حدّي از حدود الهي را نقض کرده اند، بدون هيچ تأملي آنان را مجازات مي کند دست سارق را قطع مي کند و زاني و زانيه محصنه را سنگ سار مي نمايد و در برابر اخلال گران امنيت جامعه مي ايستد و هزاران نفر از آنان را به هلاکت مي رساند. اساساً انسان هاي هدف دار که درباره منفعت خود نمي انديشند و در پي تحقق فکري در اجتماع هستند، ممکن نيست که با همه مردم به يک گونه برخورد کنند.

شهيد مطهري درباره اين صفت علي(عليه السلام)مي نويسد: «علي از مرداني است که هم جاذبه دارد و هم دافعه. و جاذبه و دافعه او سخت نيرومند است. .. دوستاني دارد عجيب، تاريخي، فداکار، با گذشت، از عشق او همچون شعله هايي ازخرمن آتش، سوزان و پرفروغ اند جان دادن در راه او را آرمان و افتخار مي شمارندو در دوستي او همه چيز را فراموش کرده اند. .. علي به همين شدّت، دشمناني سرسخت دارد دشمناني که از نام او به خود مي پيچيدند. علي از صورت يک فرد بيرون است و به صورت يک مکتب موجوداست.»[2] .

از اين رو،حضرت علي(عليه السلام) در مواردي، بسيار متساهل و در مواردي شديداً نامتساهل بودند. مهم اين است که موارد تساهل و عدم تساهل در سيره حضرت(عليه السلام)تبيين شودو ملاک هاي آن ها مشخص گردد.









  1. جرج جرداق، الامام علي صوت العدالة الانسانية،بيروت،دارمکتبة الحياة،1970،ج1،ص87.
  2. مرتضي مطهري،جاذبهودافعه علي(عليه السلام)،ص22.