تفاوت ديدگاه اسلام با ليبراليسم















تفاوت ديدگاه اسلام با ليبراليسم



اختلاف ديدگاه اسلام با ليبراليسم در موارد تساهل و خشونت است. از آن جا که ليبرال ها براي عقايد و ارزش هاي معنوي هيچ اهميتي در جغرافياي فرهنگ و معرفت قايل نيستند و هويت آدمي را به اميال او مي دانند، نه عقايدش مثلت سود، لذّت و امنيت را جايگزين حقيقت، اخلاق و عدالت کرده اند. از اين رو، نسبت به ارزش هاي معنوي و عقايد اهل تساهل و نسبت به منافع مادي، نامتساهل اند و در اين مورد، هرگونه خشونتي را مجاز مي دانند. به عنوان نمونه، کسي که امنيت يا بهداشت جامعه را تهديد کند، ليبرال ها سخت ترين مجازات را در حق او روا مي دانند زيرا امنيت و بهداشت را از امور حقيقي و واقعي مي دانند که در کام يابي دنيوي آنان مؤثر است. اما نسبت به کسي که با ابتذال و ترويج مفاسد، اخلاق و معنويت جامعه را به انحطاط سوق دهد، با مسامحه برخورد مي کنند زيرا اين امور را اعتباري و غيرواقعي مي پندارند.[1] . آنان اين امور را از مسائل شخصي مي دانند و خارج از قلمرو اختيارات حکومت قلمداد مي کنند. اما مکتب اسلام، که ارزش انسان را مديون عقل و اعتقادات او مي داند و با معيار حقيقت و عدالت به همه چيز مي نگرد، سود و لذت و امنيت را نيز در پرتو آن ها جست و جو مي کند و نسبت به مسائل معنوي و اخلاقي، بيش از منافع مادّي حساس است.

بنابراين، همان گونه که نسبت به اخلال گران حيات مادّي نامتساهل است، نسبت به تهديدگنندگان حيات معنوي جامعه نيز حساس و نابردبار مي باشد. اساساً از نظر اسلام، آنچه ارزش ذاتي دارد، حيات معنوي است و دفاع از آن، بيش از دفاع از حيات مادي از نظر اسلام، اهميت دارد. و مشروعيت دفاع، بيش از آن که به دليل منافع مادي باشد، به سبب دفاع از دين و ارزش هاي ديني است چنان که خداوند متعال درباره حکم دفاع مي فرمايد: «اگر خدا بعضي از مردم را به بعض ديگر دفع نمي کرد، ديرها و کليساها و کنشت ها و مسجدها، که نام خدا در آن بسيار ياد مي شود، ويران مي گرديد.»(حج:40)

خداوند نفرمود اگر قانون دفاع نبود، شهرهاي شما ويران و تعداد شما کاسته مي شد، بلکه فرمود: اگر قانون دفاع نبود، مراکزي، که نام خدا در آن جا برده مي شد، ويران مي گشت.

علاّمه طباطبائي(رحمه الله) در تفسير آيه مذکور، مي فرمايد: «اين آيه در مقام تعليل، نسبت به تشريع قتال و جهاد قرار دارد و حاصلش اين است که تشريع قتال به منظور حفظ مجتمع ديني از شرّ دشمنان ديني است که مي خواهند نور خدا را خاموش کنند زيرا اگر جهاد نباشد، همه معابد ديني و شعاير الهي ويران گشته، عبادات و مناسک از ميان مي رود... و اگر تنها «معابد» را نام برده، با اين که اگر اين دفاع نباشد اصل دين باقي نمي ماند تا چه رسد به معابد آن، بدين جهت است که معابد مظاهر دين و شعاير و نشانه هاي دين است که مردم به وسيله آن به ياد دين مي افتند و در آن ها نشسته، احکام دين را مي آموزند و صورت دين را در اذهان مردم حفظ مي کنند.»[2] .

در منطق دين باوران ارزش دين به مراتب، بالاتر از جان و مال است و در صورتي که دين به خطر بيفتد، همه آن ها بايد فداي دين شوند. علي(عليه السلام)در اين باره فرمودند: «آن گاه که حادثه اي پيش آمد، اموالتان را سپر جانتان قرار دهيد و در حفظ جانتان بکوشيد. اما اگر حادثه اي پيش آمد که دينتان در معرض خطر قرار گرفت، جانتان را فداي دينتان سازيد که آن کس که دينش از بين برود، نابود است و غارت زده کسي است که دينش به غارت برود.»[3] .

و از وظايف مهم حکومت اسلامي، حفظ دين و شعاير ديني است چنان که(عليه السلام)فرمودند: «خدايا، تو مي داني که حکومت را براي سلطنت کردن يا کام يابي از دنيا نمي خواهم، بلکه براي احياي نشانه هاي دينت مي خواهم.»[4] .









  1. مباني نظري اين ديدگاه را در مباحث معرفت شناسي اثبات گرايان، اومانيسم و سکولاريزم بايد جستوجو کرد. ر. ک. به: محمدتقي مصباح يزدي، آموزش فلسفه، چاپ دوم، سازمان تبليغات اسلامي، ص 188.
  2. سيدمحمدحسين طباطبائي، الميزان، ترجمه سيدمحمدباقر موسوي همداني، دفتر انتشارات اسلامي، قم، ج 14، ص 534.
  3. شيخ عباس قمي، سفينة البحار، ج 1، ص 476.
  4. نهج البلاغه، کلام 131 / خطبه 125.