صلابت در اجراي عدالت اجتماعي















صلابت در اجراي عدالت اجتماعي



هدف کلي اديان الهي برقراري عدالت اجتماعي و متعادل و متوازن ساختن سازمان هاي اجتماعي است تا از اين طريق، زمينه تکامل اخلاقي و معنوي افراد فراهم آيد خداوند متعال مي فرمايد: «پيغمبران خود را با دلايل روشن فرستاديم و هم راه آن ها کتاب و ميزان فرستاديم تا مردم برميزان عدالت عمل کنند.» (حديد:25)

و فلسفه اصلي ضرورت نظام سياسي ديني نيز برقراري عدالت در جامعه است. عدالت اجتماعي سرلوحه برنامه هاي علي(عليه السلام)در عصر حاکميتشان بود. ايشان علت پذيرفتن خلافت پس از عثمان را از بين رفتن عدالت اجتماعي و منقسم شدن مردم بر دو طبقه سير سير، و گرسنه گرسنه ذکر مي کنند و مي فرمايند: «اگر نه اين بود که جمعيت بسياري گرداگرد مرا گرفته و به ياريم قيام کرده اند و از اين نظر، حجت بر من تمام شده است و اگر نبود عهد و مسؤوليتي که خداوند از دانشمندان (هر جامعه) گرفته که در برابر شکم خواري ستمگران و گرسنگي ستمديدگان سکوت نکنند،من مهارشترخلافت را رها مي ساختم و از آن صرف نظر مي نمودم.»[1] .

علي(عليه السلام)حقوق مردم را به قدري عظيم مي شمردندکه بزرگ ترين گناه را خيانت به حقوق مردم مي دانستند: «اَعْظَمُ الخيانةِ خِيانَةُ الاُمَّةِ.»[2] .

و براي اداره جامعه بشري نيز عدالت و رعايت حقوق مردم رامهم ترين عامل مي دانستند. از اين رو، در پاسخ کسي که سؤال کرد عدل وجُود (بخشش)، کدام يک برتر و ارزشمندتر است، فرمود: «عدل زيرا عدل، امور را به جاي خود مي نهد، اما جود امور را از جهت اصلي خارج مي کند عدل اداره کننده عموم است و جُود عارضه اي استثنايي. بنابراين، عدل شريف تر و بافضيلت تر است.»[3] .

در اين جا، علي(عليه السلام) از ديدگاه اجتماعي، به عدل نظر مي کنند، نه از ديدگاه فردي زيرا از نظر شخصي، جُود بالاتر از عدل است و عدالت اجتماعي بدون برخورد مقتدرانه با عوامل بي ثباتي جامعه متعادل اسلامي به دست نمي آيد. جنگ هاي علي(عليه السلام) با ناکثين، قاسطين و مارقين نيز در همين جهت بوده است. اگر آن حضرت(عليه السلام) حاضر مي شدند به طلحه و زبير و همانند آن ها مثل زمان عثمان امتياز بدهند، هرگز جنگ هاي جمل، صفين و نهروان رخ نمي داد.

شهادت علي(عليه السلام) نيز به دليل همين عدالت خواهي و مقاومت ايشان در برابر اخلالگران بود. و اين که گفته شده است. «قُتِل في محرابِه لِشِّدَةِ عَدْلِه»[4] (علي(عليه السلام)در محراب به دليل عدالت زيادش کشته شد) جمله حقي است که شواهد تاريخي مؤيّد آن است.









  1. نهج البلاغه، نامه 38 / کلام 131 / حکمت 374 / خطبه 3 / نامه 25 / حکمت 429 / حکمت 437.
  2. نهج البلاغه، نامه 38 / کلام 131 / حکمت 374 / خطبه 3 / نامه 25 / حکمت 429 / حکمت 437.
  3. نهج البلاغه، نامه 38 / کلام 131 / حکمت 374 / خطبه 3 / نامه 25 / حکمت 429 / حکمت 437.
  4. نهج البلاغه، نامه 38 / کلام 131 / حکمت 374 / خطبه 3 / نامه 25 / حکمت 429 / حکمت 437.