همام كيست؟











همام کيست؟



روايتي است از اميرالمؤ منين (عليه السلام) در اصول کافي و نهج البلاغه نقل شده که روايت بلندي است و به خطبه همام معروف است. اين خطبه عجيبي است و ما قسمت اول اين خطبه را از جلد 2 اصول کافي ص 226 نقل مي کنيم از امام صادق (عليه السلام):

مردي که او را همام صدا مي کردند و عابد و زاهد کوشايي بود وقتي که اميرالمؤ منين (عليه السلام) مشغول خطبه بود از جايش بلند شد و گفت: اي اميرمؤ منان! مؤ من را آنطور براي ما تعريف کن که انگار او را در برابر خودمان مي بينيم.

امام (عليه السلام) در پاسخ به او تاءمل و درنگ فرمود: زيرا مصلحت را در تاءخير جواب مي ديد، پس از آن امام بطور اجمال فرمود: اي همام، تو خود از خدا بترس و نيکوکار باش که ان الله مع الذين اتقوا والذين هم محسنون[1] يعني: خدا با پرهيزکاران و نيکوکرداران است. همام به اين پاسخ اکتفا نکرد تا اينکه حضرت را سوگند داد: امام خطبه اي مفصل از اوصاف مؤ من فرمود: چون امام اوصاف مؤ من را مي شمارد همام بي هوش شد و در آن بي هوشي از دنيا رفت. علي (عليه السلام) فرمود باشيد سوگند به خدا که از چنين پيش آمدي بر او مي ترسيدم و پس د از آن فرمود: اندرزهاي درست به اهلش چنين تاءثير مي کند يکي از حاضرين (ابن کواکه از خوارج بود) گفت: يا اميرالمؤ منين (عليه السلام) تو چه حال داري؟ و چرا اين اندرزها در تو تاءثير ندارد، يا چون چنين گمان مي داشتي چرا باعث مرگ او شدي؟) امام (عليه السلام) فرمود: واي بر تو هر اجلي را وقتي است که از آن نمي گذرد دير يا زود نمي شود و سببي است که از آن تجاوز نمي کند پس از اينگونه گفتار که شيطان بر زبانت راند بازيست.[2] .

متن خطبه همام المؤ من من هو الکيس الفطن...

مؤ من زيرک و تيز هوش است که بشاش است و اگر غصه اي هم داشته باشد آنرا آشکار نمي کند دلش از هر چيز ديگر و خودش از همه چيز در نظرش خوارتر، از هر کس که از بين رفتني باشد دوري مي کند و نسبت به حسنات و نيک ها طمعکار و آزمند است کينه توز نيست چشم تنگ نمي باشد، جر و بحث بيهوده نمي کند، کارش سبب و نفرين

[صفحه 705]

کردن نيست، پيوسته عيب نمي گيرد، غيبت نمي کند، از اينکه بالاتر از ديگران باشد خوشش نمي آيد، ريا و سمعه را دوست نمي دارد، در مسائل بي تفاوت نيست، همتش عالي است، سکوتش فراوان با وقار است، با مروت است (نيک ديگران در حق او) يادش مي ماند، پايمرد و قدر دان است، اگر غمي هم داشته باشد از روي تفکر و تعقل است و بي مورد نيست، از فقرش خشنود است خوش بر خورد و قابل انعطاف است، استبداد در کارش نيست، پايبند به عهد و پيمان است، و اذيتش کم، دروغ نمي گويد و پرده دري نمي کند...



صفحه 705.





  1. سوره 16، آيه 128.
  2. نهج البلاغه فيض الاسلام. ص 613.