عشق تو جاري و جاويد در جانها











عشق تو جاري و جاويد در جانها



حارث که از اصحاب حضرت علي (عليه السلام) است سراسيمه به خدمت علي (عليه السلام) رفت، آن حضرت از حارث چه چيزي ترا بر آن داشته که در اين موقع شب نزد من آيي؟

حارث گفت: والله دوستي و عشقي که در جان من است مرا پيش تو آورد.

آنگاه حضرت به او فرمود: بدان اي حارث! که نمي ميرد آن کسي که مرا دوست مي دارد الا اينکه در وقت جان دادن مرا مي بيند و با ديدن من اميدوار رحمت الهي مي شود و همين طور کسي که مرا دشمن مي دارد مرا مي بيند در وقت مردن، اما عرق خجالت و نااميدي در صورت مي نشيند.[1] .







  1. منتهي الامال.