ابن ملجم در كوفه











ابن ملجم در کوفه



وقتي حضرت علي (عليه السلام) در اواخر عمر شريفش و بعد از جنگ نهروان در کوفه مستقر شده بود دستور داده بود اسامي کساني را که وارد کوفه مي شوند را بنويسند و به آن حضرت بدهند. روزي حضرت صورت اسامي را مي خواند. ابن ملجم را ديد و با انگشت خود روي اسم او گذاشت و بعد فرمود: قاتلک الله قاتلک الله! خداوند تو را بکشد! خداوند تو را بکشد! ياران حضرت فرمودند: پس چرا او را نمي کشي تو که مي داني او قاتل توست؟ حضرت فرمود: خداوند بنده اي را عذاب نمي کند تا اينکه او مرتکب گناه شود.[1] .

اصبغ بن نباته در آخرين لحظات عمر شريف امام علي (عليه السلام) در نزد امام حاضر شد، او مي گويد: امام بيهوش شد. وقتي آن حضرت به هوش آمد. فرمود: اي اصبغ! هنوز نشسته اي. گفتم: بلي، اي مولاي من. آنگاه امام فرمود: اي اصبغ! مي خواهي باري تو حديث ديگري بگويم عرض کردم: بلي يا علي (عليه السلام).

حضرت فرمود: اي اصبغ! روزي پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم در يکي از راههاي مدينه مرا ديد در حالي که بسيار غمگين بودم. حضرت به من فرمود: اي ابوالحسن ترا غمگين مي بينم آيا مي خواهي حديثي برايت بگويم تا ديگر هرگز ناراحت نشوي. عرض کرد: بلي يا رسول الله.

حضرت فرمود: هر گاه قيامت شود خداوندي منبري را که از منبر پيغمبران و شهيدان

[صفحه 599]

بلندتر است را نصب مي نمايد. سپس خداوند ترا امر مي کند تا بر منبر بروي و يک پله پايين تر از من بايستي، سپس امر مي فرمايد: به دو ملک که آنها بنشينند پايين تر از تو، پس وقتي ما بر منبر مي رويم خلق اولين و آخرين حاضر شوند.

آنگاه ملکي که پايين تر از تو نشسته، ندا سر مي دهد. اي مردم! هر که مرا مي شناسد که مي شناسد، اما هر که مرا نمي شناسد، بداند که من نگهبان بهشتم، همانا خداوند به من امر کرده که بدهم کليدهاي بهشت را به محمد صلي الله عليه و آله و سلم و محمد صلي الله عليه و آله و سلم مرا امر فرموده که آنها را بدهم به علي بن ابيطالب (عليه السلام)، پس اي مردم شما را شاهد مي گيرم در اين مورد، سپس نگهبان جهنم که پايين تر از ملک بهشت است، همانند ملک بهشت، همان گويد و عمل کند. علي (عليه السلام) فرمود: پس من مي گيريم کليدهاي بهشت و دوزخ را، سپس د رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم فرمود: يا علي! تو متوسل من مي شوي و اهلبيت تو متوسل تو خواهند شد و شيعيان تو توسل اهلبيت تو مي شوند.

اميرالمؤ منين (عليه السلام) فرمود: اصبغ! من دستهاي خود را بر هم زدم و گفتم يا رسول الله پس ما به سوي بهشت مي رويم. حضرت فرمود: به خداي کعبه سوگند بله به بهشت مي رويم.

اصبغ گفت: اين آخرين حديثي بود که از مولاي خود علي (عليه السلام) شنيدم آنگاه او به شهادت رسيد.[2] .



صفحه 599.





  1. مناقب شهر آشوب، ج 2، ص 374.
  2. منتهي الامال.