سه بار بيعت گرفت











سه بار بيعت گرفت



اصبغ بن نباته مي گويد: وقتي جماعتي از يمن نزد امام وارد شدند و با آن حضرت بيعت کردند. ابن ملجم هم که جز آن گروه بود بيعت کرد و بعد از بيعت حرکت کرد که برود حضرت او را صدا زد و از او عهد و پنهان گرفت که بيعت خود را نگسلد، او پذيرفت، سپس تا حرکت کرد اما مجددا حضرت براي سومين بار درخواست بيعت و استحکام آن را نمود، ابن ملجم که از اين واقعه متعجب شده بود گفت: نديدم با ديگران اين گونه عمل کني، امام به او فرمود: برود اما من نمي بينم که تو بر آنچه بيعت کردي وفا کني. ابن ملجم از زماني که اسم مرا شنيدي از حضورم ناراحت شدي در حالي که به خدا قسم من ماندن با تو و جهاد براي تو را دوست دارم و قلب من دوستدار توست و محققا من دوستداران تو را نيز دوست دارم و با دشمنان تو دشمن مي باشم.

امام تبسمي کرد و فرمود: اي برادر مرادي اگر از چيزي سؤ ال کنم صادقانه جواب مي دهي؟

گفت: بلي اي اميرالمؤ منين!

حضرت فرمود: آيا تو دايه اي يهودي داشته اي که هر گاه گريه مي کردي تو را کتک مي زد و به صوتت سيلي مي نواخت و مي گفت: ساکت شو! زيرا تو از کسي که ناقه صالح را پي کرد شقي تري و بزودي جنايت عظيمي را مرتکب خواهي شد که خداوند به خاطر آن بر تو غضب کند و سرنوشت تو آتش جهنم باشد؟

ابن ملجم گفت: اين بوده و ليکن به خدا قسم تو در نزد من از هر کسي محبوبتري.[1] .

[صفحه 597]



صفحه 597.





  1. بحارالانوار، ج 42 ص 259 - 263.