گفتگوي امام علي با ابن ملجم
حضرت فرمود: آيا تو مرادي هستي؟ گفت: آري اي اميرالمؤ منين! حضرت فرمود: انا لله انا اليه راجعون و لا حول و لا قوه الا بالله العلي العضيم حضرت مکرر به او نگاه مي کرد و يک دست خود را به ديگري مي زد و کلمه استرجاع را بر زبان جاري مي نمود. بعد فرمود: واي بر تو! آيا تو از قبيله بني مرادي؟ گفت: آري در اينجا حضرت اين اشعار را خواند: انا انصحک مني بالوداد [صفحه 596] اريد حياته و يريد قتلي من تو را به دوستي نصيحت مي کنم آشکارا و حال آنکه مي دانم تو از دشمنان من مي باشي من قصد زنده ماندن او را دارم و او قصد قتل؛ مرا عذر خواه تو دوستت از قبيله مراد است.[1] .
بعد از اينکه ابن ملجم عرض ارادت به امام کرد (در داستان قبلي ذکر شد) امام گفتار او را تحسين کرد و فرمود: اسمت؟ گفت: عبدالرحمن. حضرت فرمود: فرزند چه کسي هستي؟ گفت. فرزند ملجم مرادي.
مکاشفه و انت من الاعادي
عذيرک من خليلک من مراد
صفحه 596.