غصه دار يتيمان
وقتي که به خانه يتيمان رفتيم غذاهاي خوش طعمي درست کرد و به آنان خورانيد [صفحه 575] و آنها را سير کرد، سپس بر روي زانوها و دو دست خود راه مي رفت و با صداهاي مخصوصي بچه ها را مي خنداند بچه ها نيز صداي امام را تقليد مي کردند و مي خنديدند. سپس از منزل خارج شديم به امام گفتم: مولاي من امروز دو چيز براي من شگفت انگيز بود؛ اول آنکه با صداي مخصوصي بچه ها را مي خندانيد و دوم آنکه غذاي آنها را خود بر دوش حمل کرديد. حضرت فرمود: اولي براي رسيدن به پاداش بود و دومي براي آن بود که وقتي خانه يتيمان شدم آنها گريه مي کردند خواستم وقتي خارج مي شويم آنها هم سير باشند و هم خندان.[1] .
قنبر مي گويد: روزي امام از حال زار يتيماني آگاه شد، به خانه رفتيم و برنج و خرما و روغن فراهم کرد و خود به دوش کشيد و به من اجازه حمله آنها را نداد.
صفحه 575.