نظر شيطان درباره ولايت علي
آيا به سرور و مولاي خود علي بن ابيطالب (عليه السلام) جسارت مي کنيد؟ آنها گفتند تو از کجا فهميدي که علي سرور و مولاي ماست؟ شيطان گفت: از گفتار پيغمبرتان که فرمود: (من کنت مولاه فعلي مولاه اللهم وال من والاه و عاد من عاداه وانصر من نصره واخذل من خذله؛ هر که من مولاي او هستم علي نيز مولاي اوست، خدايا! دوست بدار کسي را که او را دوستش دارد و دشمن بدارد هر که را که علي را دشمن مي دارد، خدايا! ياري کن هر که او را ياري مي کند و ياري کن هر که ياريش مي کند...) آنها گفتند: اي ابومره تو از شيعيان علي (عليه السلام) هستي؟ شيطان گفت: نه ولي او را دوست دارم و هر که با او دشمن باشد من در مال و فرزند او شريکم. گفتند: اي ابومره: درباره علي (عليه السلام) چيزي برايمان بگو؟ شيطان گفت: اي جماعت ناکسان و قاسطان و مارقان... من در ميان فرشتگان بودم و با آنها مشغول عبادت بوديم و خداي عزوجل را تقديس د و تسبيح مي کرديم، يک نور پر پرتو از مقابل ما گذشت که بواسطه آن نور همه فرشتگان در برابر آن نور صورت را بر زمين نهادند و گفتند: سبوح قدوس؛ اين نور، يا نور فرشته مقرب است يا نور پيغمبر مرسل، در اينحال نداء از طرف خداي عزوجل رسيد که اين نور، نه از فرشته مقرب است و نه از پيغمبر مرسل، بلکه اين نور طينت علي بن ابيطالب است[2] . [صفحه 556]
سلمان فارسي مي گويد: روزي شيطان به چند نفر رسيد که به علي بن ابيطالب (عليه السلام) جسارت مي کردند او در مقابل آن جماعت ايستاد، آنها گفتند تو کيستي اي مرد؟ شيطان گفت: من ابومره ام[1] گفتند: آيا سخن ما را شنيدي؟ شيطان گفت: خوشي نبيند.
صفحه 556.