روشي صحيح











روشي صحيح



اصبغ بن نباته گويد: حارث همداني با گروهي از شيعيان که من هم در ميان آنها بودم بر حضرت اميرالمؤ منين (عليه السلام) وارد شديم حارث که بيمار بود افتان و خيزان حرکت مي کرد و با عصائي که در دست داشت بر زمين مي کوفت. حضرت که او را بدين حال ديد رو به او کرد و فرمود: حارث حالت چطور است؟ عرض کرد: اي اميرمؤ منان (عليه السلام)، روزگار بر من چيره گشته و سلامتي را از من ربوده است و علاوه بر اين نزاعي که اصحاب تو در خانه ات با يکديگر دارند مرا بيشتر ناراحت ساخته و آتشي در درونم افروخته و مرا بيش از حد بي تاب و تحمل کرده است. حضرت فرمود: نزاع آنها در چيست؟ عرض کرد: درباره تو و درباره آن سه نفري که قبل از تو بوده اند (ابوبکر و عمر و عثمان) بعضي از آنان درباره تو بسيار غلو و زياده روي مي کنند و برخي ميانه رو بوده و همراه شما هستند و پاره اي در حال حيرت و ترديد باقي مانده و به شک و دو دلي در افتاده اند... حضرت فرمود: بس است اي برادر همداني؛ بدان که بهترين شيعيان من آن دسته و فرقه اي هستند که راه اعتدال و ميانه روي را اختيار کرده اند... حارث گفت: پدرم و مادرم فدايت

[صفحه 530]

چه خوب است اين کدورتي را که بر دلهاي ما نشسته بزدايي و ما را در اين مورد از بينش لازم برخوردار و راهنمايي کني. حضرت فرمود: بس کن، تو مردي هستي که حق بر تو مشتبه شد. (و کارهاي چشمگير افرادي که قبل از من آمدند گرمي بازارشان تو را دچار اضطراب و نوسان ساخته) دين خدا به شخصيت و موقعيت افراد شناخته نمي شود. بلکه به علامت و نشانه حق شناخته مي گردد و حق را بشناسي اهلش را خواهي شناخت...[1] .



صفحه 530.





  1. امالي شيخ مفيد، ص 15. امالي شيخ مفيد.