اين دستور خدا بود يا سفارش پيامبر











اين دستور خدا بود يا سفارش پيامبر



محمد حنفيه مي گويد: من در جنگ جمل پرچمدار بودم و قبيله بني ضبه بيشترين کشته را داده بود چون جنگجويان از ميدان جنگ گريختند. علي (عليه السلام) و عمار ياسر و محمد بن ابي بکر که با آن حضرت همراه بودند پيش آمدند تا به هودجي

[صفحه 529]

(که عايشه در آن بود) رسيدند و از بسياري تير که به آن خورده بود چون خار پشتي مي نمود، حضرت با عصايي که بدست داشت بر آن هودج زد و فرمودي اي حميرا (عايشه) بگو ببينم همان طور که عثمان ابن عفان را به کشتن دادي مي خواستي مرا هم بکشتن دهي؟ اين دستور خدا بود يا

سفارش پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم؟ عايشه پاسخ داد: حال که پيروز شدي گذشت کن. حضرت به برادر او محمد بن ابي بکر فرمود: بنگر ببين زخمي برداشته؟ او نگاه کرد و گفت: يا اميرالمؤ منين (عليه السلام) از ضربه سلاح سالم مانده فقط تيري مقداري از پيراهنش را دريده است. حضرت فرمود: او را بردار و به خانه فرزندان خلف خزاعي (عبدالله و عثمان) انتقال بده. سپس به جارچي فرمود: صدا زند زخمي ها را رها کنند و آنان را نکشند و فراريان را دنبال نکنند و هر کس به خانه خود پناه برد و دربروي خود بست در امان خواهد بود.[1] .



صفحه 529.





  1. امالي شيخ مفيد، ص 36.