قرآن صامت، قرآن ناطق











قرآن صامت، قرآن ناطق



اميرالمؤ منين (عليه السلام) شبي از مسجد کوفه به سوي خانه خويش د حرکت کرد، در حالي که کميل بن زياد که از دوستان خاص ان حضرت بود او را همراهي مي کرد، در اثناء راه از کنار خانه مردي گذشتند که صداي تلاوت قرآنش بلند بود و آيه امن هو قانت اناء الليل...[1] را با صداي دلنشين و حزين مي خواند، کميل در دل خود از حال اين مرد بسيار لذت برد و از روحانيت او خوشحال شد، بدون آنکه چيزي بر زبان براند. امام (عليه السلام) رو به سوي او کرد و فرمود: سر و صداي اين مرد مايه حجاب تو نشود زيرا او اهل دوزخ است و به زودي خبر آن را به تو خواهم داد! کميل از اين مساءله در تعجب فرو رفت. نخست اينکه امام (عليه السلام) بزودي از فکر و نيت او آگاه گشت و ديگر اينکه شهادت به دوزخي بودن اين مرد ظاهر الصلاح داد....مدتي گذشت تا سرانجام کار خوارج به آنجا رسيد که در مقابل اميرمؤ منان (عليه السلام) ايستادند و حضرت با آنها پيکار کرد، در حالي که قرآن را آن گونه که نازل شده بود حفظ کرده داشتند، اميرمؤ منان (عليه السلام) رو به کميل کرد و در حالي که شمشير در دست حضرت بود و سرهاي آن کافران طغيانگر بر زمين افتاده بود با نوک شمشير به يکي از آن سرها اشاره کرد و فرمود: اي کميل! اين همان شخصي است که در آن شب تلاوت قرآن نمود در حالي که او تعجب تو را برانگيخته بود. کميل دست حضرت را بوسيد و استغفار کرد.[2] .

[صفحه 528]



صفحه 528.





  1. سوره زمر، 9.
  2. تفسير نمونه، ج 19.