اشعار جانسوز علي در سوگ عمار











اشعار جانسوز علي در سوگ عمار



عمار ياسر يکي از سران و اعضاي مرکزي سازمان شرطة الخميس بود، او از ياران مخصوص پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم و علي (عليه السلام) بود و هرگز در کورانهاي عصر پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم و بعد از آن، نلغزند و به سوي چپ و راست نرفت و چون کوهي استوار در خط پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم و علي (عليه السلام) ماند. پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم درباره عمار فرمود: ايمان سراپاي عمار را گرفته و با گشوت بدنش آميخته شده است. و روزي به او فرمود: (ستقتلک الفئة الباغية و آخر زادک ضياح من لبن. پس از چند سالي گروه متجاوز (سپاه معاويه) ترا مي کشند و آخرين غذاي تو در دنيا، شير مخلوط با آب است.)

[صفحه 495]

عمار ياسر در زمان خلاف علي (عليه السلام) از سرداران سپاه آخ حضرت در جنگ جمل و صفين به حساب مي آمد بود، او جنگ صفين 94 سال داشت، اما او با اين سن و سال چون قهرمان جوان با دشمن مي جنگيد. حبه عرني گويد: عمار در همان روز شهادتش (چند لحظه قبل از شهادت) به جمعي از ياران گفت: آخرين روزي دنيوي مرا بدهيد آنگاه براي او مقداري شير مخلوط به آب آوردند، از آن نوشيد و سپس گفت: امروز با دوستم محمد صلي الله عليه و آله و سلم و حزبش ملاقات خواهم کرد (و الله لو ضربانو حتي بلغونا سعفات هجر لعلمت اننا علي الحق؛ سوگند به خدا اگر دشمنان ما را آنچنان ضربه بزنند که همچون شاخه هاي خشک نخل خرماي سرزمين هجر بريده بريده شويم در عين حال يقين دارم که ما بر حق هستيم.)

اين مرد بزرگ در يکي از روزهاي جنگ به ميدان شتافت و با دشمن جنگيد، سرانجام براثر ضربه نيزه يکي از دشمنان از پشت اسب به زمين افتاد و به شهادت رسيد. شب فرا رسيد، علي (عليه السلام) در کنار کشته ها مي گشت، چشمش به پيگر به خون طپيده عمار افتاد منقلب شد و قطرات اشک از ديدگانش جاري گشت در کنار پيکرش نشست، سر عمار را به بالين گرفت و با قلبي آکنده از اندوه و چشمي پر از اشک، اين اشک را در سوک عمار خواند:


ابا موت کم هذا التفرق و عنوة
فلست تبقي لي خليل خليل


الا ايها الموت الذي لست تارکي
ارحني فقد افنيت کل خليل


اراک بصيرا بالذين احبهم
کانک تمضي نحوهم بدليل


يعني: اي مرگ که قطعا سراغ من نيز مي آيي مرا راحت کن که همه دوستانم را از دستم گرفتي، تو را نسبت به اين دوستانم تيز بين مي بينم، که گويي چراغ بدست، دنبال آنها مي گردي، و به روايتي فرمود: کسي که خبر شهادت عمار را بشنود و متاءثر نگردد بهره هاي از اسلام ندارد.

به اين ترتيب مي بينم حضرت علي (عليه السلام) نسبت به دوستان مخلص و با وفايش اظهار محبت مي کرد و صميمانه به آنها درود مي فرستاد.

[صفحه 496]



صفحه 495، 496.