جاهلان احمق و مظلوميت علي











جاهلان احمق و مظلوميت علي



روزي مردي از پاي منبر علي (عليه السلام) برخاست و به اميرالمؤ منين (عليه السلام) در مورد حکميت در جنگ صفين اعتراض کرد. حضرت جواب او را اين چنين داد: سوگند به خداي که من در آن وقتي که شما را به ادامه کارزار، که بر شما ناگوار و ناپسند بود امر کردم... وليکن با کمک چه گروهي اين کار (ادامه جنگ) را مي کردم؟ و در اين کارزار به چه کساني التجا مي بردم؟ جز با قوم خودم و اصحاب خودم که شما بوديد؟ (که شما هم فرمان مرا نمي برديد و تنهايم گذارديد) من مي خواهم با شما و به کمک شما درمان و معالجه نمايم در حالي که خود شما درد من هستيد، عينا مانند کسي که مي خواهد خاري را از بدن خود با خار ديگري در آورد... پس من چگونه مي توانم با شما که درد من هستيد دردم را معالجه کنم.... بار پروردگارا! طبيبان و حاذقان، معالجه امراض از مداواي اين درد جانکاه عاجز شدند.[1] .







  1. نهج البلاغه، عبده، ص 233.