دوست با وفا











دوست با وفا



يکي از پيروان علي (عليه السلام) در اثر غفلتي دزدي کرد و آن حضرت هم فورا حد الهي را در حق وي جاري کرد و دست او را قطع نمود وي بدون احساس نگراني؛ دست قطع شده خود را بدست چپ خود گرفت و حرکت کرد در بين راه ابن الکواء (يکي از خوارج) با اينکه مي دانست دست او را علي (عليه السلام) قطع کرده؛ خواست از اين جريان بر ضد آن حضرت بهره برداري کند، از اين رو جلو آمده با يک لحن دلسوزانه اي گفت: بيچاره کي دست تو را اينطور قطع کرده؟ او هم بر خلاف انتظار ابن کواء با قيافه اي گشاده و بيان جدي گفت: دست مرا قطع کرد بهترين اوصياء پيغمبر (عليه السلام) پيشواي سفيد رويان؛ اختيار دار مؤ منين؛ علي بن ابيطالب (عليه السلام) پيشواي هدايت... پيشي گيرنده به بهشت پر نعمت رزم کننده با شجاعان کفر و ستم؛ انتقام گيرنده از خودسران؛ زکات دهنده... راهنماي به سعادت؛ راستگو؛ شجاع مکي؛ بزرگوار وفادار...

ابن کوا از گفتار او سخت در شگفت شده گفت: واي بر تو، او دست تو را قطع کرده تو در عوض اين طور از او تعريف و تمجيد مي نمايي؟ وي در جواب او گفت: چطور از او تمجيد نکنم در صورتي که دوستي آن حضرت با خون و گوشت من آميخته شده و اضافه کرد علي (عليه السلام) نبريد دستم را مگر براي حقي که خداوند قرار داده بود.[1] .







  1. بحارالانوار، ج 40، ص 281.