علي و بيت المال











علي و بيت المال



هارون بن عنتره گفت: پدرم برايم گفت: که من در يکي از روستاهاي نزديک نجف بنام خورنق خدمت اميرالمؤ منين (عليه السلام) رسيدم و ديدم که لباس کهنه اي در بر دارد و از سرما مي لرزد به او گفتم: اي اميرمؤ منان! خداوند بيت المال را در اختيار تو قرار داده و معامله اي مي کني؟ آن حضرت فرمود: به خدا قسم من از اموال شما هيچ استفاده اي (شخصي) نکرده ام و اين لباسي را که بر تن مي بيني با خودم از مدينه آورده ام و غير از اين هم چيزي ندارم.[1] .

هارون مي گويد: من با صداي بلند گفتم: يا علي (عليه السلام) هوا سرد است، خيل هم سرد است اين سرما انکارپذير نيست. حضرت تبسمي کرد و گفت: راست مي گويي هوا سرد است من سرما هوا را احساس د مي کنم، من سرما را انکار نمي کنم... ولي هوا هر چه سرد باشد از صبر و شکيبايي من زيادتر نيست من مي توانم بر سرماي بيشتري هم بردبار و شکيبا باشم.







  1. محجة البيضاء، ج 4.