نقش مهر امامت











نقش مهر امامت



زني بنام حبابه والبيه مي گويد: در لشکرگاه حضرت علي (عليه السلام) رفتم و نزد آن حضرت رسيديم و عرض کردم: يا علي (عليه السلام) چه دليلي بر امامت شما وجود دارد.

حضرت (پاسخي در حد فهم او داد) به سنگ کوچکي اشاره کرد و فرمود: آن ريگ را به من بده، من نيز سنگ ريزه را برداشته و به آن حضرت دادم و او مهر خود را بر آن سنگ گذاشت و آنچه در مهر بود روي سنگ نقش بست! آنگاه فرمود: هر کس ادعاي امامت کرد و توانست چنين کاري بکند راست مي گويد و امام واقعي است و بايد از او اطاعت کني او مي گويد: بعد از شهادت حضرت علي (عليه السلام) به محضر امام حسن (عليه السلام) رسيدم و ديدم مردم از او سؤ الاتي مي کنند تا آن حضرت مرا ديد فرمود: اي حبابه، آنچه همراه داري به من بده! من آن سنگ ريزه را به او دادم و همان کار را که پدرش کرده بود انجام داد و مهر خود را بر آن سنگ زد و من اثر آن را در سنگ ديدم. پس از شهيد شدن

[صفحه 477]

امام حسن (عليه السلام) در مسجد رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم و سلم به محضر امام حسين (عليه السلام) رسيدم او قبل از آنکه من صحبتي بکنم فرمود: آيا دليل بر امامت من نيز مي خواهي؟ عرض کردم: آري. حضرت فرمود: آن ريگ و سنگ را بده به من؛ آنرا به آن حضرت دادم و نقش مهر خود را بر آن سنگ زد و من ديدم بعد از شهادت امام حسين (عليه السلام) در حالي که يکصد و سيزده سال از عمرم مي گذشت و فرسوده و لرزان بودم نزد امام زين العابدين (عليه السلام) رفتم و از پيري و رنجوري و عدم قدرت بر عبادت و رکوع و سجود خود شکايت کردم. آن حضرت با دست خود اشاره کرد و من جوان شدم!... سپس فرمود: آنچه را همراه داري به من بده؛ من نيز سنگ خود را به او دادم آنگاه او مهر خود را بر آن زد و اثر آن در سنگ نقش بست و بعد از آن حضرت به محضر امام باقر (عليه السلام) و امام صادق (عليه السلام)، و امام موسي بن جعفر (عليه السلام) و امام رضا (عليه السلام) رسيدم و اثر مهر همه را بر آن سنگ ديدم.

محمد بن هشام مي گويد: بعد از آنگه حبابه به محضر امام رضا (عليه السلام) رسيد صلي الله عليه و آله و سلم ماه زندگي کرد و از دنيا رفت.[1] .



صفحه 477.





  1. محجة البيضاء، ج 4، ص 219.