تحمل؛ حمل سخن اهل بيت
ميثم مي گويد: فوري برخاسته خدمت علي (عليه السلام) رفتم و از او نسبت به کلامي که از اصبغ شنيده بودم توضيح خواستم حضرت تبسمي کرد و فرمود: بنشين اي ميثم! آيا هر صاحب دانشي مي تواند هر علمي را حمل کن و بار آن را بکشد؟! خداوند وقتي به فرشتگان گفت: که مي خواهم در زمين جانشيني قرار دهم فرشتگان گفتند: خدايا آيا کسي را در آن قرار مي دهي که فساد کند و خون بريزد؟ سپس حضرت به داستان حضرت موسي و خضر و سوراخ کردن کشتي و گشتن آن غلام اشاره کرد، آنگاه فرمود: پيامبر ما صلي الله عليه و آله و سلم در روز غدير خم دست مرا گرفت و فرمود: خدايا هر که را من مولايش بودم علي (عليه السلام) مولاي اوست، ولي جز اندکي که خداوند نگاهشان داشت آيا ديگران اين کلام پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم را به دوش کشيدند و فهميده و عمل کردند؟ پس بشارت باد بر شما که آنچه از گفته پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم حمل کرديد و به آن متعهد مانديد، خداوند به شما امتيازي بخشيد (اي ميثم) که به فرشتگان و رسولان نداد. پس بدون ترس و گناه فضيلت ما و کار بزرگ و شاءن والاي ما را براي مردم بازگو کنيد.[1] . اما ميثم؛ پس از شهادت حضرت مسلم در کوفه توسط شخصي بنام عريف و به همراه 100 نفر از ماءموران مختار توسط ابن زياد به زندان افتادند و بعدها مختار از زندان آزاد شد ولي ميثم به دار آويخته شد[2] و در محلي ميان نجف اشرف و کوفه مدفن اين يار با وفاي حضرت علي (عليه السلام) است. [صفحه 470]
صالح يکي از فرزندان ميثم تمار نقل کرده است که پدرم گفت: روزي در بازار بودم، اصبغ بن نباته يکي از ياران علي (عليه السلام) نزد من آمد و با حالتي شگفت زده گفت اي واي ميثم از اميرالمؤ منين (عليه السلام) سخني دشوار و عجيب شنيدم. گفتم چه شنيدي؟ گفت: شنيدم که مي فرمود: حديث و سخن اهل بيت بسيار سنگين و دشوار است و آن را جز فرشته اي مقرب يا پيامبر صاحب رسالت يا بنده مؤ مني که خداوند دلش را براي ايمان آزموده است، توان تحملش را ندارد و به درک عمق آن نمي رسد.
صفحه 470.