مادرش كيست؟











مادرش کيست؟



اعراب در زمان پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم و بعد از، آن حضرت، با نهايت حرص مي کوشيدند که بر پسران خانواده ي خود بيفزايند پسري بدنيا آمده بود و دو زن که هر دو آنها در يک خانه بسر مي بردند سر نوزاد بدعوا افتادند و هر يک ادعا داشتند که اين طفل را او زاييده است و اين ديگري است که مي خواهد فرزند او را بر بايد. علي (عليه السلام) بر مسند شرع قرار داشت، آن دو زن قنداق بچه را بدست گرفتند و کودک را جلوي اميرالمؤ منين (عليه السلام) و اصحاب بر فرش مسجد خوابانيدند و هر دو به جيغ و داد افتادند و هر دو مي گفتند يا علي ع اين کوک مال من است و بي آنکه به علي (عليه السلام) مجال سخن دهند، پشت سر هم براي اثبات دعوي خود منطق و برهان مي آوردند. امام (عليه السلام) همچنان خاموش بود بعد از مدتي که زنها ساکت شدند امام به قنبر فرمود: برخيز شمشير مرا بياور. يکي از آن دو زن با هراس و حيرت گفت: يا اميرالمؤ منين (عليه السلام) شمشير براي چه.

حضرت فرمود: براي اينکه به يک ضربه اين کودک را دو نيم کنم نيمي را به تو و نيم ديگر را به طرف دعوي تو بدهم. آيا براي حل و فصل اختلاف شما اين کار بهتر نيست. زن کمي فکر کرد و گفت: من رضا دارم يا علي (عليه السلام) ولي زدن ديگر فرياد کشيد، نه يا اميرالمؤ منين (عليه السلام) من از حق خود گذشتم و بر اين طفل، شمشير نگذارد که من مادرش نيستم. مادرش همين زن است بچه را به او بدهيد. علي (عليه السلام) تبسمي فرمود و گفت: نه همين تو، مادر اين بچه هستي که از حق مادري خود چشم پوشيدي. برخيز فرزندت را به سينه ات بفشار. برخيز که اين کودک جگر گوشه تست.[1] .







  1. معصوم دوم، ص 171.