سردار لشكر ضلالت











سردار لشکر ضلالت



روزي در دوران خلافت، حضرت علي (عليه السلام) در مسجد کوفه با اصحاب خود نشسته بودند. شخصي گفت: خالد ابن عويطه در وادي القري از دنيا رفته است، حضرت فرمود: او نمرده و نخواهد مرد تا اينکه سردار لشکر ضلالت و گمراهي گردد و علمدار او حبيب بن عمار خواهد شد.

جواني از ميان جمعيت عرض کرد: يا اميرالمؤ منين (عليه السلام) من حبيب بن عمار هستم از دوستان صميمي و حقيقي شما.

حضرت فرمود: دروغ نگفته ام و نخواهم گفت براستي مي بينم خالد سردار لشکر ضلالت و گمراهي گرديده و تو علمدار او هستي و از اين در مسجد (شاره به باب الفيل) وارد مي شويد و پرده چشم شما بدر مسجد گرفته و پاره خواهد شد.

سالها از اين خبر حضرت علي (عليه السلام) گذشت. در دوره خلافت يزيد، عبيدالله بن زياد والي کوفه شد. او لشکر فراواني به جنگ حضرت سيدالشهداء (عليه السلام) مي فرستاد (همان افرادي که از حضرت علي (عليه السلام) خبر ضلالت خالد و علمداري حبيب بن عمار را شنيده بودند در مسجد کوفه حاضر بودند) که به ناگه صداي هلهله و هياهوي لشکريان برخاست (چون در آن زمان محل اجتماعات مساجد بود لذا لشکريان براي نمايش قدرت به مسجد مي آمدند) ديدند خالد بن عويطه سردار لشکر گمراهي است که قصد کربلا و جنگ با امام حسين (عليه السلام) را دارد و از همان باب الفيل وارد مسجد شد در حاليکه حبيب بن عمار علمدار او بود، موقع ورود به مسجد پرده پرچم به در مسجد گرفت و پاره شد.[1] .


فردا که هر کسي به شفيعي زنند دست
مائيم و دست و دامن معصوم مرتضي[2] .

[صفحه 426]



صفحه 426.





  1. شبهاي پيشاور، ص 940.
  2. سعيدي شيرازي.