جايگاه سهل بن حنيف در پيش علي











جايگاه سهل بن حنيف در پيش علي



در تاريخ طبري و سيره ابن هشام آمده است وقتي که اميرالمؤ منين (عليه السلام) در هنگام هجرت در قبا فرود آمد، نزد زني به نام ام کلثوم، دختر هدم به مدت دو يا سه شب منزل گزيد. حضرت مي ديد که نيمه هاي شب، کسي در مي زند و ام کلثوم چيزي از او مي گيرد. حضرت از او سؤ ال کرد؟ زن گفت: اين مرد، سهل بن حنيف است و مي داند که من کسي را ندارم. او شبانه به بتهاي قومش حمله مي کند و آن را مي شکند و چوبهايش را براي من مي آورد و مي گويد: از چوب اينها براي آتش غذاي خود استفاده کن. از آن زمان حضرت امير (عليه السلام) به سهل بن حنيف احترام مي گذاشت[1] و بعدها زماني که حضرت علي (عليه السلام) عازم بصره شد. سهل بن حنيف را در بيست و ششم ربيع الاول به عنوان فرماندار مدينه منصوب نمود. وقتي که حضرت امير (عليه السلام) براي جنگ جمل به جانب بصره مي رفت به ذي قار که رسيد عايشه طي نامه اي از بصره براي حفصه دختر عمربن خطاب - که در مدينه بود - نوشت: اما بعد، به من خبر رسيده که علي (عليه السلام) به ذي قار آمده است، در حالي که مرعوب و خائف است، چرا که عده ما زياد است. او مثل شتر زخم خورده است که اگر جلو بيايد، کشته مي شود و اگر عقب نشيني کند، قرباني مي شود. حفصه دختر عمر از اين خبر، خيلي خوشحال شد و کنيزان خود را خواست که آواز بخوانند و به دايره بکوبند و در هنگام آواز خواندن بگويند: چه خبر؟ چه خبر؟ علي رفته سفر - مانند - فرد زخم خورده (در ذي قار)، اگر جلو رود، کشته مي شود و گر عقب نشيني کند، قرباني گردد.


مالخبر ماالخبر علي کالا شقربذي قار
ان تقدم نحروان تاخر عقر


زنان طلقاء (آزاد شدگان) بر حفصه وارد مي شدند و اين آواز را مي شنيدند و اظهار خوشحالي مي کردند. اين خبر به گوش ام کلثوم، دختر علي (عليه السلام) رسيد. بلادرنگ جلباب خود را پوشيد و به صورت ناشناس، بر آنها وارد شد و در جمع آنها جامه را از صورت خود برداشت. همين که حفصه او را ديد، با شرمندگي صورت خود را برگرداند. امام ام کلثوم به

[صفحه 418]

او گفت: اگر امروز تو و عايشه، بر ضد پدرم، علي (عليه السلام) توطئه مي کنيد، قبلا همه عليه برادرش، پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم توطئه مي کرديد و اين کار از شما دو نفر، تازگي ندارد تا اين که خداوند درباره شما نازل کرد،[2] آنچه نازل کرد. حفصه گفت: کافي است. رحمت خدا بر تو باد آنگاه دستور داد نامه عايشه را از بين بردند و استغفار کرد. سهل بن حنيف که در آن زمان والي مدينه بود، در اين باره اشعاري سرود و گفت: مردها در جنگ با مردها عذر دارند اما چه کاري به زنها و دشنام دارد. آيا کافي است ما را آنچه به ما خبر رسيده؟ آيا براي تو (حفصه) خير است در هتک حجاب زنان پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم؟! کسي که او را از خانه اش بيرون کرده به گناه خود متوجه مي شود، زماني که سگها بر او پارس زنند، حالا نامه اي از او به ما رسيده: نامه اي شوم، زشت باد اين نامه!


اسلام يادگار تو و رنجهاي توست
کو راز خاک بر سر اختر گذاشتي[3] .



صفحه 418.





  1. سفينة البحار، ج 1، ص 676 و درجات الرفيعه، ص 389.
  2. ام کلثوم به آيات سوره تحريم که درباره حفصه نازل گرديده است اشاره کرد آن گاه که حفصه راز پيامبر را فاش ساخت و اذا اسرا النبي الي بعض ازواجه حديثا...تحريم /2.
  3. بهجتي.