پايه هاي هدايت خراب شد











پايه هاي هدايت خراب شد



يکي از ياران امام علي (عليه السلام) بنام حجربن عدي در نيمه شب 19 ماه رمضان در مسجد کوفه مشغول عبادت بود که صداي صحبت آهسته اشعث و ابن ملجم را شنيد و فهميد که قصد ترور امام را دارند. حجر با عجله به طرف خانه ام کلثوم که حضرت آنجا مهمان بود رفت تا امام را از قصد شوم آنها مطلع کند ولي در آن شب حضرت از راه ديگري به مسجد آمد و وقتي حجر به مسجد بازگشت کار تمام شده بود. روايت شده که حضرت در آن شب اين جملات را زياد تکرار مي کرد:

انا لله و انا اليه راجعون - لاحول ولاقو الا بالله العلي العظيم - اللهم بارک لي في الموت - استغفرالله - و...

و مرتب از اتاق بيرون مي رفت و به آسمان نگاه مي کرد و مي فرمود: به خدا قسم اين آن شبي است که وعده شهادت در آن داده اند.

حضرت براي نماز صبح به سوي مسجد رفت. ام کلثوم از امام خواست تا شخص ديگري را براي اقامه نماز به مسجد بفرستد ولي حضرت فرمود: از قضاي الهي نمي توان فرار کرد. هنگام خروج امام از خانه چند مرغابي که در منزل بودند جلوي حضرت آمده و به سر و صدا پرداختند. حضرت سفارش رسيدگي به آنها را به دخترشان نمود و چون

[صفحه 413]

خواست از خانه خارج شود قلاب در به کمربند حضرت گير کرد حضرت کمر خود را محکم بست و گفت: اي علي کمرت را ببند و براي مرگ آماده شو، امام به مسجد آمد چند رکعتي نماز خواند. سپس بر بام مسجد آمد و اذان گفت: آن گاه به صحن مسجد آمد و خفتگان را براي نماز بيدار کرد. ابن ملجم بيدار بود ولي به رو خوابيده و خود را به خواب زده بود و شمشير خود را در زير جامه خود پنهان کرده بود. حضرت به او فرمود: برخيز براي نماز و اين گونه نخواب که اين خواب شيطان است. بعد فرمود: قصدي در خاطر داري که نزديک است آسمانها از قصد تو فر ريزد. حضرت به محراب رفت ابن ملجم کنار ستوني در کنار محراب ايستاد و چون حضرت در رکعت اول سر از سجده برداشت ابتدا شبيب شمشيرش را بالا برد تا فرود آورد ولي به سقف محراب گير کرد ولي فورا ابن ملجم با بيان شعار خوارج لله الحکم يا علي لا لک و لا لاصحابک يعني: حکم براي خداست نه براي تو و اصحابت، شمشير را بر فرق حضرت زد. صداي امام علي (عليه السلام) بلند شد و فرمود: بسم الله و بالله و علي ملة رسول الله فزت و رب الکعبه و بعد فرياد زد بگيريد ابن ملجم را که مرا کشت در همين حال صدايي بين زمين و آسمان از جبرئيل به گوش رسيد که تهدمت و الله ارکان الهدي و انطمست اعلام التقي و انفصمت العروة الوثقي قتل ابن عم المصطفي قتل الوصي المجتبي قتل علي المرتضي قتله اشقي الاشقياء يعني: بخدا پايه هاي هدايت خراب شد نشانه هاي تقوا فرو ريخت ريسمان نجات پاره شد پسر عموي پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم و جانشين او کشته شد. آري علي مرتضي (عليه السلام) کشته شد بدفرجام ترين انسانها او را کشت، اهل کوفه شيون کنان به سوي مسجد دويدند علي (عليه السلام) ديگر توان نماز خواندن با مردم را نداشت. امام حسن (عليه السلام) بجاي پدر به نماز ايستاد و خود حضرت نشسته و نماز خواند. ابن مجلم را در حالي که مردم آب دهان بر او مي انداختند به حضور امام آوردند. امام با صداي ضعيفي به او فرمود: امر بزرگي مرتکب شدي اي من امام بدي براي تو بودم...آيا به تو احسان نکردم...ابن ملجم گريه کرد و گفت: تنفذ من النار آيا تو نجات مي دهي کسي را که اهل آتش است.[1] .

[صفحه 414]



صفحه 413، 414.





  1. منتهي الامال.