بيعت و بيعت شكنان











بيعت و بيعت شکنان



احساس امام در موقع هجوم بيعت کندگان اين بود که در ميان اين فتنه هاي نوظهور و پيچيده به علت عدم همکاري مردم نمي توان جامعه را به سلامت رهبري کرد. لذا در روز بيعت فرمود: مرا بگذاريد و ديگري را به دست آريد که ما پيشاپيش کاري مي رويم که آن را رويه هاست و گونه گون رنگهاست. دلها در برابر آن برجاي نمي ماند و خردها بر پاي...[1] اما حوادث و رخدادهاي بعدي اين تصور امام را که کار کردن در فتنه

[صفحه 411]

بسيار دشوار است را روشن کرد. لذا امام زماني فرمود: اگر مي دانستم که کار به اين حد بالا مي گيرد از اول داخل در آن نمي شدم.[2] .

لذا بعدها آن حضرت درباره روز بيعت چنين فرمود:

تا آن گاه که به خلافت عثمان برخاستيد آمديد و او را کشتيد، روي به من نهاديد که با من بيعت کنيد و من سرباز مي زدم و دستم را واپس داشته بودم با من به کشاکش پرداختيد تا دستم را بگشاييد و من مانع مي شدم و شما دستم را مي کشيديد و من نمي گذاشتم پس بر سر من چنان ازدحام کرديد که پنداشتم يا يکديگر را خواهيد کشت يا مرا و گفتيد که بيعت مي کنيم چون جز تو کسي را نيابيم و جز تو به کسي رضا ندهيم...به ناچار با شما بيعت کردم...[3] .



صفحه 411.





  1. نهج البلاغه، خطبه 92
  2. انساب الاشراف، ج 2، ص 213.
  3. الغارات.