ما خاندان رحمتيم











ما خاندان رحمتيم



اصبغ بن نباته مي گويد: روزي اميرالمؤ منين علي (عليه السلام) سخنراني کرد و پس از حمد و ثناي الهي و درود بر پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم فرمود: اي مردم سخنم را بشنويد و کلامم را خوب فرا گيريد، همانان تکبر و خودفروشي از نشانه گردنکشي است و نخوت و بزرگ منشي از تکبر است شيطان دشمني حاضر و آماده است او شما را به باطل دلخوشي مي دهد... القاب زشت بر هم نزنيد... ما خاندان رحمتيم، گفتار ما حق و کردار ما عدل است.

هان! که از همه شگفت تر اينکه معاويه و عمر و عاص عده اي از مردم را به خون خواهي پسر عمويشان (عثمان) بر مي انگيزند[1] به خدا سوگند که من هرگز با رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم مخالفت نورزيدم و هرگز در کاري از وي سرپيچي نکردم، جان خود را در مواردي سپر او ساختم که زورمندان و شجاعان از آن عقب مي نشستند و بندهاي بدنها از آن مي لرزيد...

در اين موقع عمار ياسر برخاست و عرض کرد: اي مردم! اميرالمؤ منين (عليه السلام) شما را آگاه ساخت که امت، با او وفادار نخواهد ماند. پس د مردم پراکنده شدند در حالي که امام آنها را آگاه ساخته بود.[2] .







  1. در امالي طوسي آمده: مردم را به گمان خود بر دين بر مي انگيزند.
  2. امالي شيخ مفيد