هفتاد و دو حرفي از اسم اعظم خداوند











هفتاد و دو حرفي از اسم اعظم خداوند



روزي اميرالمؤ منين (عليه السلام) در مسجد نشسته بود که دو نفر بر آن حضرت وارد شدند و با يکديگر بر موضوعي نزاع داشتند. در حضور آن حضرت مساءله را طرح نموده، يکي از دو نفر از خوارج نهروان بود و ادعاي او باطل و بي اساس و سخن ناروا مي گفت:، اميرالمومنين (عليه السلام) بر عليه او حکم داد و آن مرد خارجي گفت: به خدا قسم حکم به عدل نفرمودي و قضاوت شما در پيشگاه خداوند باطل و مرضي حضرت حق نيست. اميرالمومنين (عليه السلام) با دست اشاره اي به او نمود و فرمود: اي سگ ساکت شو و از مسجد بيرون رو، آن مرد همان دم بصورت سگ سياهي شد و اصحاب ديدند لباسهاي آن مرد به هوا پرواز کرد و خودش صدا مي نمود و اشک از چشمانش جاري گرديد. اميرالمؤ منين (عليه السلام) چون حالت او را مشاهده فرمود: دقت کرد و سر به آسمان بلند کرد و کلماتي فرمود که ما نفهميديم. به خدا قسم ديديم آن شخص بصورت انسان برگشت و لباسهايش از هوا روي شانه اش افتاد و از مسجد بيرون رفت در حالي که قدم هاي او مي لرزيد و ما بسيار تعجب کرديم و نظرمان را به اميرالمؤ منين (عليه السلام) دوخته شده بود حضرت توجهي به ما فرمود و اظهار داشتند، چرا چنين تعجب کرده ايد. گفتيم فدايت شويم چگونه تعجب نکنيم از اين حادثه اي که هم اکنون به چشم ديديم فرمود: آيا

[صفحه 394]

نمي دانيد آصف بن برخيا نظير اين حادثه را بصورت فعل در آورده و تخت بلقيس را در لحظه اي به حضور سليمان کشانيد و آورد که داستانش در قرآن بيان شده. آنگاه آيات مربوطه را تلاوت فرمود. سپس پرسيد که آيا پيغمبر شما محمد صلي الله عليه و آله و سلم نزد خدا گرامي تر است يا سليمان. عرض کرديم: پيغمبر ما. فرمود: پس وصي پيغمبر شما گرامي تر از وصي سليمان است، در نزد آصف وصي سليمان يک حرف از حروف اسم اعظم بود ولي در نزد ما هفتاد و دو حرف از اسم اعظم خداوند است.[1] .



صفحه 394.





  1. خصائص سيد رضي.