مظلوميت مضاعف











مظلوميت مضاعف



رافع بن سلمه مي گويد: در جنگ نهروان با علي (عليه السلام) بودم و هنگامي که آن حضرت نشسته بود، سواري آمد و عرض کرد السلام عليک يا علي! حضرت فرمود: و عليک السلام، چرا مرا به اسم اميرالمؤ منين سلام نکردي؟ گفت: آري اينک تو را از آن خبر مي دهم. در جنگ سفين تا قبل از تعيين حکم بر حق بود، و هنگامي که آن دو حکم

[صفحه 392]

(ابوموسي اشعري و عمر و بن عاص) را تعيين کردي، از تو بيزار شدم و مشرک ناميدم، و آنگاه متحير شدم که ولايت و فرمانروايي چه کسي را اختيار کنم؟! به خدا سوگند! معرفت و علم من به هدايت و گمراهي تو (که بفهم تو بر حقي يا بر باطل) براي من از دنيا و مافيها محبوب تر است! حضرت فرمود: مادرت به عزايت نشيند، نزديک من بايست تا علامات هدايت و گمراهي را به تو بنمايانم. آن مرد نزديک حضرت ايستاد، و در اين اثناء ناگاه سواري اسب تازان نزد علي (عليه السلام) آمد و گفت:

يا اميرالمؤ منين (عليه السلام) بشارت باد تو را به فتح و پيروزي، چشمت روشن باشد، به خدا قسم! همه خوارج کشته شدند، حضرت در پاسخ او فرمود: جلو نهر يا پشت نهر؟ عرض کرد: جلوي نهر. حضرت فرمود: دروغ گفتي، به آن خدايي که دانه را شکافت و بشر را آفريد از نهر عبور نکنند تا کشته شوند، آن مرد گفت: پس بصيرتم در حق او زياد شده سپس د سوار ديگري آمد و مثل اولي خبر داد، حضرت هم مثل جواب اولي را به او داد. آن مرد شکاک گفت: همت گماشتم تا بر علي حمله کنم و سرش را با شمشير بشکافم. سپس دو سوار ديگر آمدند به طوري که اسبانشان را به عرق آورده بودند و گفتند: يا اميرالمؤ منين! خدا چشمت را روشن کند، بشارت بادت به فتح و پيروزي. به خدا سوگند! همه خوارج کشته شدند، حضرت فرمود: پشت نهر يا جلوي آن؟ گفتند: بلکه پشت نهر، و هنگامي که اسبانشان را در نهروان فرو بردند و آب بر سينه اسبها مي زد، برگشتند و کشته شدند، فرمود: شما راست گفتيد. آن مرد از اسبش پياده شد و دست و پاي اميرالمؤ منين علي (عليه السلام) را گرفت و بوسيد. اميرالمؤ منين علي (عليه السلام) فرمود: اين نشانه اي است براي تو (که با آن حق را بشناسي).[1] .



صفحه 392.





  1. اثبات الهداة، ج 4، ص 433.