خروش آتش دوزخ در گوش











خروش آتش دوزخ در گوش



ابوارا که مي گويد: در همين مسجد کوفه پشت اميرالمؤ منين علي (عليه السلام) نماز گزاردم، آن حضرت به جانب راست خويش بگرديد - و قدري کسالت داشت - و مدتي همانطور ماند تا خورشيد بر ديوار همين مسجد به قدر يک نيزه برآمد، و آن ديوار به اندازه فعلي نبود، سپس د رو به مردم کرد و فرمود: هان به خدا سوگند ياران رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم همه شب رنج و مشقت بيداري آن را تحمل مي کردند و در ميان پيشاني و زانوهاي خود نوبت مي گذاشتند (کنايه از سجده و قيام در عبادت است) گويا که خروش آتش دوزخ در گوششان طنين انداز بود، چون وارد صبح مي شدند رنگ پريده و زرد چهره بودند، پيشاني آنان بسان زانوي بز، پينه بسته بود و چون ياد خداوند مي شد مانند حرکت درخت در يک تند باد به حرکت در مي آمدند و از چشمانشان چنان اشک مي باريد که لباسهايشان تر مي گشت سپس حضرت برخاست و در آن حال مي فرمود: به خدا سوگند گويا اين قوم به حال غفلت شب را به صبح آورده اند و از آن پس ديگر خندان و شادان ديده نشد تا آنکه کار ابن ملجم - لعنة الله - صورت گرفت.[1] .







  1. امالي شيخ مفيد.