ترويج سب حضرت علي











ترويج سب حضرت علي



پس از قتل عثمان در 18 ذي سال 35 هجري، معاوية بن ابي سفيان که خود از عاملين تحريک مردم به کشتن عثمان بود حکومت شام را در اختيار داشت او مي دانست که امام عي (عليه السلام) همچون عثمان ميدان را براي حيف و مال بيت المال مسلمانان به وي نخواهد داد و از سويي تابعيت از علي (عليه السلام) را نيز نمي پذيرفت. به ناچار بناي مخالف با حضرت را در پيش گرفت و از خون عثمان به نفع خويش بهر برداري کرد. او با پيراهن خون آلود عثمان و انگشتان قطع شده نائله همسر عثمان احساسات عوام مردم را بر ضد علي (عليه السلام) مي شورانيد و بي محابا آن حضرت را به قتل عثمان متهم مي کرد و خون به خون خواهي او برخاست او براي نخستين بار بر بالاي منبر، قاتلان عثمان را دشنام داد. معاويه در سب و ناسزا گويي به وجود مقدس د حضرت عي (عليه السلام) اصرار مي ورزيد و تا زنده بود از آن دست برنداشت، حتي وقتي امام حسن (عليه السلام) روي مصالحي با معاويه صلح کرد به هيچ يک از مفاد قطعنامه که يکي از آن عدم سب به حضرت علي (عليه السلام) بود عمل نکرد. او بعد از گرفتن بيعت از مردم کوفه به منبر رفت و با وجود پيمان نامه

[صفحه 379]

صلح و نهي صريح اسلام از ناسزاگويي نسبت به ساحت مقدس حضرت اميرالمؤ منين علي (عليه السلام) و امام حسن (عليه السلام) در حضور حسنين عليهم السلام به ناسزاگويي پرداخت که با اعتراض اما حسن (عليه السلام) روبرو شد. معاويه سپس با تطميع پاره اي از روايان و صحابه هاي معلوم الحال احاديثي به نام حضرت رسول اکرم صلي الله عليه و آله و سلم بر ضد حضرت عي (عليه السلام) جعل کرد. معاويه در مقابل مخالفت پاره اي صحابه نسبت به لعن و شتم علي (عليه السلام) صريحا اعلام کرد که به خدا سوگند دست از اين کار بر نمي دارم تا کودکان با اين عادت بزرگ شوند و بزرگان با آن پير، تا آنجا که هيچ کس او را به نيکي ياد نکند و اين عمل آن چنان رايج شد که بعد از نمازهاي واجب بر وجود مقدس امام علي (عليه السلام) لعن مي شد و در کليه ممالک اسلامي و هر کجا که جزو قلمرو اسلام بود در خطبه هاي نماز و منبرهاي خطابه حتي در تعقيب نمازهاي جماعت و اوقات ديگر حضرت علي (عليه السلام) را سب و لعن مي کردند. حموي در کتاب خود مي نويسد: جز در شهر سجستان که بيش از يکبار در آن دشنام داده شد در تمامي منابر شرق و غرب عالم اسلام مدام بر حضرت لعن و دشنام داده مي شد چنانچه مردم مي پنداشتند اين کار جزو دستورات ديني است و اگر روزي اين کار را فراموش مي کردند قضايش را بجا مي آوردند و عده اي از مردم اصفهان و حران عقيده داشتند که نماز بدون لعن حضرت فايده ندارد و اين عمل تا زمان خلافت عمربن عبدالعزيز ادامه داشت.[1] .



صفحه 379.





  1. ربيع الابرار، زمخشري.