امانت داري حجرالاسود











امانت داري حجرالاسود



حلبي از امام باقر و امام صادق (عليه السلام) روايت مي کند: اولين سالي که عمربن خطاب در عهد خلافتش حج مي کرد مهاجرين و انصار و علي (عليه السلام) به همراه حسنين عليهماالسلام و عبدالله بن جعفر حج مي نمودند. موقع احرام عبدالله لباس احرامي را که با قرمز رنگ شده بود پوشيد و در حالي که لبيک مي گفت در کنار حضرت علي (عليه السلام) حرکت مي کرد عمر از پشت سر گفت اين چه بدعتي است که در حرم روا داشته اي؟

حضرت علي (عليه السلام) رو به او کرده فرمود: کسي نمي تواند سنت پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم را به ما بياموزد. عمر گفت: راست گفتي يا اباالحسن (عليه السلام) به خدا نمي دانستم شماييد.

راوي مي گويد اين يک واقعه کوچکي بود که در آن سفر رخ داد سپس د داخل مکه شدند و طواف خانه نمودند عمر حجرالاسود را دست مي زد و مي گفت: به خدا قسم مي دانم تو سنگي بيش نيستي که نه سودي مي رساني و نه زياني اگر اين نبود که پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم تو را دست زد به تو دست نمي زدم. علي (عليه السلام) فرمود: خاموش د باش. رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم بي جهت به اين سنگ دست نزد اگر قرآن خوانده بودي و آنچه از تاءويلش را که همه جز تو؛ آن را مي دانند مي دانستي و هر آينه مي فهميدي که هم زيان مي زند و هم سود مي رساند و او چشم و لب و زبان گويا و رسا دارد و گواهي مي دهد وفاداري کسي را که وفا کرده. عمر گفت: آيه مربوطه را به من نشان بده؟ امام علي (عليه السلام) فرمود: خداوند فرموده واذا اخذ ربک من بني آدم من ظهور هم ذريتهم واشهد هم علي انفسهم الست بربکم قالوا بلي... يعني: هنگامي که خداي تو از پشت آدم فرزندان و ذريه آنها را برگرفت: و آنها را برخود گواه ساخت، فرمود که من پروردگار شما نيستم؟ همه گفتند: آري ما به خداوندي تو گواهي مي دهيم سپس د موقعي که اقرار کردند بني آدم به اطاعت و به اين

[صفحه 332]

که او پروردگار و آنها بندگان او هستند از آنها براي حج بيت الله الحرام پيمان گرفت پس صفحه نازکي لطيف تر از آب آفريد و به قلم فرمان داد که بنويس وفاداري خلقم را به خانه ام قلم هم وفاداري بني آدم را در آن صفحه نوشت پس به حجرالاسود گفته شد دهانت را باز کن آن صفحه را در دهانش فرو کرد و به حجر فرمود نگهدار و گواهي بده براي بندگانم وفاداري را، حجر هم مطيعانه فرود آمد. اي عمر مگر نه موقعي که حجر را دست مي زني مي گويي امانتم را ادا و به پيمانم وفا کردم تا گواهي به وفاداري من بدهي. عمر گفت به خدا آري. پس علي (عليه السلام) فرمود ايمان بياور به آنچه گفتم.



صفحه 332.