برادر رسول خدا تصميم گرفت
[صفحه 329] علي (عليه السلام) در آنجا حاضر بود فرمود: پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم فرمود: بزرگان قوم را هر چند با شما مخالفت کنند احترام کنيد و گرامي بداريد و اين مردم فارس (ايراني) افراد آگاه و بزرگواري هستند که اسلام را با ميل پذيرفتند و تسليم شدند من به مقدار حق خود و بني هاشم آنها را آزاد کردم. مهاجران و انصار به آن حضرت گفتند: ما نيز حق خود را به شما اي برادر رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم بخشيديم. امام علي (عليه السلام) عرض کرد: خداوندا گواه باش اينها حق خود را بر من بخشيدند و من هم به اندازه حق آنها پذيرفتم و اسيران را آزاد نمودم. عمر گفت: علي بن ابيطالب (عليه السلام) از ما سبقت گرفت و عزم مرا در مورد عجم ها نقض کرد آخرالامر حکم علي (عليه السلام) اجرا شد در اين ميان جمعي از دختران و بستگان شاهان ايراني که آزاد بودند اظهار تمايل کردند که ازدواج کنند. علي (عليه السلام) فرمود: آنها را در انتخاب همسر آزاد بگذاريد در مورد شهربانو دختر يزيجرد سوم آخرين آخرين شاه ساساني خواستگاران متعددي وجود داشت. ليکن او با شرمساري پاسخ منفي داد به او گفته شد اي خانمي که در ميان خاندانت بزرگ بودي در ميان اين خواستگاران کدام را بر مي گزيني؟ آيا مي خواهي شوهر کني؟ او سکوت کرد. علي (عليه السلام) فرمود: راضي شد. (و شکوتش حاکي از رضايت در اصل ازدواج است) اينک، بايد انتخاب، يکي از خواستگاران را به عنوان شوهر؛ با زبان اقرار کند. شهربانو گفت: من در ميان خواستگاران هرگز نور پر فروغ و شهاب درخشنده يعني حسين (عليه السلام) را با ديگران هم سطح قرار نمي دهم اگر در واقع در انتخاب آزاد هستم. علي (عليه السلام) فرمود: چه کسي را ولي (وکيل) خود قرار مي دهي؟ شهربانو گفت: شما را. امام علي (عليه السلام) خذيفه بن يمان را ماءمور کرد که عقد ازدواج او را با حسين (عليه السلام) منقعد نمايد حذيفه اين ماءموريت را انجام داد. امام سجاد (عليه السلام) از اين بانو متولد شد و گويند آن هنگام که بيش از چند روز از تولد امام سجاد (عليه السلام) نمي گذشت شهربانو از دنيا رفت و طبق نقل ديگر امام علي (عليه السلام) خواهر شهربانو را به همسري محمد بن ابي بکر در آورد و قاسم بن محمد از آن بانو متولد شد. بنابراين قاسم و امام سجاد (عليه السلام) پسر خاله هم هستند و دختر قاسم که ام فروه نام داشت همسر امام باقر (عليه السلام) شد و امام صادق از او متولد شد.[1] . [صفحه 330]
در زمان عمر سپاه اسلام ايران را فتح کرده و با فرار، و سپس کشته شدن يزدجر سوم حکومت ساسانيان منقرض شد. سپاهيان اسلام وقتي به مدينه رسيدند گروهي ايراني از زن و مرد را که اسير کرده بودند همراه خود به مدينه آورند. عمر تصميم گرفت که زنان اسير را به عنوان برده بفروشد و مردان آنها را برده و غلام مردم عرب قرار دهد.
صفحه 329، 330.