اتمام حجت علي با ابوبكر











اتمام حجت علي با ابوبکر



بعد از رحلت رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم و نشستن ابوبکر بر مسند خلافت، روزي علي (عليه السلام) با ابوبکر ملاقات کرد و به عنوان اعتراض به او فرمود: ظلمت و فعلت يعني: ظلم کردي و بر مسند خلافت نشستي ابوبکر گفت: از کجا معلوم مي شود که امروز من ظلم کرده باشم و رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم شما را شايسته خلافت دانسته نه مرا!!

علي (عليه السلام): رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم بر اين کار آگاهي دارد و مرا حق و تو را باطل مي داند.

ابوبکر: چگونه من با رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم با اينکه از دنيا رفته ملاقات کنم و از او سؤال کنم و حق و باطل قضيه را بفهمم مگر اينکه در عالم خواب به حضورش برسم و جريان را به من بفرمايد.

[صفحه 300]

علي (عليه السلام): من حاضرم که هم اکنون تو را نزد رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم ببرم و آن حضرت حقيقت را به تو بگويد.

ابوبکر اعلام آمادگي کرد و همراه علي (عليه السلام) با هم به مسجد قبا رفتند. علي (عليه السلام) در آن مسجد به اعجاز الهي رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم را به ابوبکر نشان داد. رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم نشسته بود و به ابوبکر رو کرد و فرمود: (اعتزل عن ظلم اميرالمؤمنين از ظلم کردن به امير مؤمنان علي (عليه السلام) دوري کن.) ابوبکر از مسجد بيرون آمد و تصميم گرفت زمام امور خلافت را به دست علي (عليه السلام) بسپارد در مسير راه با عمر ملاقات کرد و جريان ديدار خود را با پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم در مسجد قبا و گفتار پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم را براي عمر شرح داد، عمر به او تندي گفت: (اسکت اما عرفت قديما سحر بني هاشم بن عبدالمطلب خاموش باش اي ابوبکر آيا از قديم الايام سحر و جادوگري فرزندان هاشم پسر عبدالمطلب را نشناخته اي)؟![1] .



صفحه 300.





  1. الاختصاص شيخ مفيد، ص 274، نظير اين مطلب با اندکي تفاوت در اصول کافي، ج 1، ص 533 نيز آمده است.