از علي اطاعت كنيد











از علي اطاعت کنيد



پس از آنکه پيغمبر صلي الله عليه و آله و سلم از سفر مکه و حجة الوداع به مدينه بازگشت به منزل

[صفحه 211]

ام سلمه وارد شد و در حدود يکماه در منزل بود و بيشتر ايام خود را با علي (عليه السلام) خلوت مي ساخت و منزل ساير زوجات خود نمي رفت.

عايشه و حفصه به پدران خود شکايت کردند و گفتند: که علت اعراض رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم را نمي دانيم چيست، پدران آنها گفتند: شما بهتر مي توانيد اين راز را کشف کنيد.

عايشه به منزل ام سلمه آمد پيغمبر صلي الله عليه و آله و سلم را ديد که با علي (عليه السلام) هر دو در يک اتاق هستند. پيغمبر صلي الله عليه و آله و سلم از عايشه پرسيد براي چه کاري آمديد؟ عايشه علت اعراض و دوري کردن از ساير (زوجات در صورتي که خلافي از آنان سرنزده است) را سؤال کرد؟ پيغمبر صلي الله عليه و آله و سلم در جواب او گفت: اگر راست مي گويي پس چرا امري که بتو گفته بودم و سفارش در کتمان و مخفي داشتن آن را به تو کردم بر خلاف دستور من رفتار کردي، بدان و باخبر باش که هم تو از زمره هلاک شدگان و زيان کاران هستي و هم کساني که در اين کار تصميمي گرفته اند.

بعد از آمدن عايشه به منزل ام سلمه پيغمبر صلي الله عليه و آله و سلم به ام سلمه گفت: که ساير زنان را خبر کند تا در اين منزل جمع شوند وقتي همه زوجات پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم در خانه حاضر شدند، رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم به آنان گفت: که گوش دهيد و حرفهاي مرا همگي بشنويد و اطاعت کنيد.

اين شخص علي بن ابيطالب (عليه السلام) برادر و وصي و قائم بر شما و امت من است بعد از من بايد از علي (عليه السلام) اطاعت کنيد و مخالفت او را نکنيد و هر کس با او مخالفت کند هلاک خواهد شد، سپس د به علي (عليه السلام) فرمود: يا علي! اين زنان را به تو مي سپارم و بايد از آنان محافظت و نگهداري کني و هر گاه يکي از آنان با تو مخالفت کرد فورا او را از خود دور کن. بعد از صحبت پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم عايشه سخن گفت و عرض کرد: تاکنون در کدام يک از امور مخالفت با تو کرده ايم پيغمبر صلي الله عليه و آله و سلم به او گفت: که اول مخالفت را تو نمودي و آن راز را که سفارش کتمان کردن آن را به تو کرده بودم فاش کردي، بخدا قسم! که بعد از من تو مخالفت از دستور من خواهي کرد و از خانه من بيرون خواهي رفت در صورتي که يک

[صفحه 212]

عده از مخالفين را دور خود جمع نموده و در صدد مخالفت با من و گفته هاي خداوند بر خواهي آمد.[1] .



صفحه 211، 212.





  1. علي مع الحق، جلد 2.