اشدء اعلي الكفار











اشدء اعلي الکفار



در جريان فتح مکه که در سال هشتم هجرت واقع شد دو نفر از کافران که هنوز تسليم نشده بودند با علي (عليه السلام) رخ به رخ شدند و از دست آن حضرت فرار کردند اين دو نفر يکي هبيرة بن وهب شوهر ام هاني خواهر امام علي (عليه السلام)بود[1] و ديگري پسر عموي هبيره بود. علي (عليه السلام) اين دو نفر را تعقيب کرد اين دو نفر به خانه ام هاني آمده و خود را در آن خانه مخفي ساختند.

علي (عليه السلام) در حالي که شمشير در دست داشت به دنبال آن دو نفر به در خانه ام هاني خواهر خود رسيد، ام هاني که هشت سال بود برادرش علي (عليه السلام)را نديده بود در برابر او ايستاد و گفت: از اين دو نفر چه مي خواهي؟

علي (عليه السلام) دست رد به سينه ام هاني زد و او را رد کرد تا آن دو نفر را طبق دستور رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم گردن بزند، ام هاني به علي (عليه السلام) گفت: آيا مي خواهي وارد خانه ام شوي و حريم و احترام مرا بشکني و شوهرم را بقتل برساني تو پس از هشت سال، از من واهمه نمي کني؟!

[صفحه 206]

حضرت علي (عليه السلام) که پيوند مکتبي را بر پيوند نسبي مقدم مي داشت فرمود: رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم خون اين دو نفر را هدر دانسته بنابراين به ناچار بايد فرمان پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم را در مورد قتل اين دو نفر اجرا کنم پس از اين جريان ام هاني نزد رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم آمد و ديد آن حضرت غسل مي کند و دخترش حضرت زهرا عليهاالسلام با گرفتن پارچه بلندي آن حضرت را پوشانده که کسي آن حضرت را هنگام غسل نبيند.

آن حضرت پس از غسل هشت رکعت نماز خواند و پس از نماز ام هاني را ديد و فرمود: به به! خير مقدم ام هاني! چه موجب شده که اينجا آمده اي؟

ام هاني جريان برخورد شديد علي (عليه السلام) را بازگو کرد در اين هنگام علي (عليه السلام) از راه رسيد، پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم تا او را ديد لبخندي زد و فرمود: با ام هاني چه کردي؟ بعدها شوهر ام هاني به نجران گريخت و در همانجا در حال کفر مرد و پسر عموي او برگشت و ديگر کسي متعرض او نشد.[2] .



صفحه 206.





  1. ام هاني همان کسي است که پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم در شب معراج، شب مهمان او بود و در خانه او بود که معراج رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم از مکه شروع شد.
  2. شرح نهج البلاغه ابن ابي الحديد ج، 10 ص 78.