شير مرد ميدان بدر











شير مرد ميدان بدر



علي (عليه السلام) مي فرمايد: در روز جنگ بدر پس از آنکه آفتاب بالا آمد و همه جا روشن شد و نبرد ميان ما و سپاه دشمن بالا گرفت من به منظور يافتن مردي از سپاه دشمن از

[صفحه 192]

معرکه جنگ خارج شدم در اين بين چشمانم به سعد بن خيثمه افتاد که با يکي از مشرکان در حال جنگ بود، نبرد بن آن دو در حالي صورت مي گرفت که هر دو بر فراز تپه اي از ريگ و شن قرار داشتند اما ديري نپاييد که سعد با زخم تيغ حريف خود از پاي در آمد و شهيد شد.

مشرک فاتح که سر تا پا در حصاري از آهن و پوششي از زره، سوار بر اسب خود بود، همين که مرا ديد از اسب خود پائين آمد و مرا به نام صدا زد و گفت: اي پسر ابوطالب! پيش آي تا باهم به نبرد پردازيم.

من به جانب او رفتم و او نيز به پيش آمد.

من چون قامتم کوتاهتر از او بود، از طرفي او در بلندي قرار داشت من خود را به عقب کشيدم تا از يک تساوي نسبي برخوردار شويم.

آن بيچاره اين حرکت مرا بر ترس و فرار من حمل کرد از اين رو گفت:

اي پسر ابوطالب! آيا فرار مي کني؟

به او گفتم: دور شده: به زودي باز مي گردد (مثلي است که در روايت آمده است)

حضرت مي فرمايد: وقتي که من جاي پاي خود را محکم مي کردم، او ضربتي به من حواله کرد که با سپر خود آن را دفع کردم. شمشير او در سپر من گير کرد و در حالي که براي رهايي آن تلاش مي کرد من ضربتي بر کتف او زدم که از شدت و سنگيني آن به لرزه در آمد و زره اش از هم گسست.

من پنداشتم که از سوزش زخم آن ضربه، کار او تمام شد. اما به ناگاه برق شمشير ديگري را از پشت سر ديم من به سرعت سر خود را پائين کشيدم و آن شمشير فرود آمد و چنان به سر آن مشرک اصابت کرد که جمجمه او را همراه کلاه خودش به هوا پرتاب کرد. آنگاه زننده آن گفت: بگير (اي مشرک) منم فرزند عبدالمطلب.

آنگاه ديدم ضارب عمويم حمزه و مقتول هم طعيمة بن عدي است.[1] .

[صفحه 193]



صفحه 192، 193.





  1. بحارالانوار ج 338/19.