هفت باغ بهشتي











هفت باغ بهشتي



علي (عليه السلام) مي فرمايد: با پيامبر خدا صلي الله عليه و آله و سلم در يکي از کوچه هاي مدينه قدم مي زديم در طول مسير به باغ سرسبزي به آن حضرت عرض کردم عجب باغ زيبايي است؟ حضرت فرمود: آري زيباست ولي باغ تو در بهشت زيباتر خواهد بود. به باغ ديگري رسيديم باز گفتم: يا رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم عجب باغ زيبايي است؟ حضرت فرمود: آري زيباست اما باغ تو در بهشت زيباتر است. به همين ترتيب در طول راه با هفت باغ مواجه شديم و هر بار گفتگوي من با رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم تکرار مي شد تا اينکه به پايان راه رسيديم. پس ناگهان رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم دست بر گردنم انداخت در حالي که مرا به سينه خود مي فشرد به گريه انداخت و فرمود: پدرم به فداي آن شهيد تنها. عرض کردم اي رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم گريه شما براي چيست؟ حضرت فرمود: از کينه هاي مردمي که در سينه هاي خود نسبت به تو پنهان کردند تا پس از من آن را آشکار کنند. کينه هايي که ريشه در بدر واحد دارد... آنها خونهاي ريخته شده در احد را از تو طلب مي کنند. پرسيدم اي رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم آيا در آن روز دينم سلامت خواهد بود. حضرت فرمود: آري.[1] .







  1. کشف الغمه، ج 1،ص 96.