جنگ ذات السلاسل











جنگ ذات السلاسل



مردم وادي يابس عده اي حدود دوازده هزار نفر جنگجو و سوار کار را بسيج کردند و با هم پيمان بستند که تا آخرين نفرشان با رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم و علي (عليه السلام) بجنگند تا با اين شکل رسم بت پرستي را مانند قبل از اسلام برقرار کنند. جبرئيل، پيامبر خدا صلي الله عليه و آله و سلم را از تصميم آنها با خبر کرد و به آن حضرت گفت: ابوبکر را با چه را هزار سوار کار آزموده از مهاجر و انصار به سوي آنان بفرست. رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم به منبر رفت و قضيه اخبار جبرئيل را به مردم گفت سپس فرمود: براي روز دوشنبه آماده حرکت شوند، در موقع حرکت رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم فرمود تا ابتداء اسلام را بر دشمنان عرضه نکرده اند جنگ را شروع نکنند. اگر آنها اسلام را پذيرفتند که جنگ نکنند در غير اين صورت آنقدر بجنگند تا همه را کشته و مردان آنها را اسير و اموالشان را به تصرف خود در آورند.

ابوبکر پس از مواجهه با دشمن با کوچکترين تهديد آنها، از جنگ منصرف شد و به مدينه برگشت. رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم به ابوبکر فرمود: با دستور من مخالفت کردي و آنچه را که

[صفحه 126]

به تو امر کرده بودم انجام ندادي بخدا قسم تو در اين باره معصيت مرا مرتکب شدي خالقت امري و لم تفعل ما امرتک و کنت لي و الله عاصيا فما امرتک پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم مجددا به منبر رفت و به مردم فرمود: من به ابوبکر امر کردم که با آن گروه در صورت نپذيرفتن اسلام بجنگند اما وقتي او با صد نفر از آنان برخورد کرد ترس در دلش راه يافت و فرمان مرا ناديده گرفت. اکنون جبرئيل از ناحيه خداوند به من فرمان مي دهد که عمر را بجاي ابوبکر بفرستم، پس اي عمر تو نيز با چهار هزار سرباز برو،مانند برادرت ابوبکر رفتار نکن. چرا که او خدا و مرا نافرماني کرد، ماجراي عمر نيز مانند ابوبکر گذشت و از ديدن آن قوم گمراه نزديک بود قلبش از جا کنده شود و از مقابل دشمن فرار کرد. جبرئيل خبر بازگشت عمر را به پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم داد و پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله و سلم به منبر رفت و مردم را در جريان عمل خلاف عمر گذاشت و فرمود: عمر با اين کار خدا را در عرش مخالفت کرد و با دستور من مخالفت کرد و به رأي خود عمل نمود خدا رأي و انديشه ات را زشت دارد يا عمر عصيت الله في عرشه و عصيتني و خالفت قولي و عملت برايک الا قبح الله رايک سپس رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم فرمود: اکنون جبرئيل به من امر کرده که علي (عليه السلام) را با اين گروه از مسلمين به سوي آنان بفرستم، علي (عليه السلام) حرکت کرد، و از راهي که غير از دو گروه قبلي برگزيدند رفت، تا به نزديکي وادي يابس رسيدند بطوري که دو سپاه همديگر را مي ديدند. آن حضرت به يارانش فرمان توقف داد. صد نفر از سپاه دشمن همانند دفعات قبل (در زمان ابوبکر و عمر) جلو آمدند و از نام و نشان لشکر مسلمين پرسيدند آن حضرت فرمود: من علي ابن ابيطالب پسر عموي رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم و برادر و فرستاده او به سوي شما هستم، شما را دعوت مي کنم که شهادت به يگانگي خداوند و اينکه محمد صلي الله عليه و آله و سلم بنده و رسول اوست بدهيد تا هر آنچه براي ماست براي شما هم باشد. آنها گفتند ما تو را مي خواستيم و در جستجوي تو بوديم.

سخن تو را شنيدم آماده جنگ سختي باش و بدان که ما کشنده تو و يارانت هستيم... علي (عليه السلام) به آنها فرمود: واي بر شما مرا به واسطه جمعيت و تعداد خود تهديد کرده و مي ترسانيد... هر دو گروه به سپاه خود برگشتند چون تاريکي شب همه جا را

[صفحه 127]

فرا گرفت آن حضرت به لشکر خود دستور داد که به چهارپايان خود رسيدگي نمايند و اسبها را براي سواري آماده و زين بگذارند چون صبح طالع شد نماز صبح به سرعت خوانده شد سپس بر لشکر يابس حمله بردند و آنها هيچ نفهميدند تا اينکه صداي پاي اسبان را شنيدند و هنوز همه لشکريان علي، با سپاه دشمن درگير نشده بودند که جنگجويان کشته و فرزندانشان اسير شدند.

حضرت علي (عليه السلام) طبق دستور رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم عمل نمود و با اسرا و اموال آنها بسوي مدينه برگشت. جبرئيل نازل شد و خبر پيروزي علي (عليه السلام) و مسلمين را به رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم داد. حضرت علي (عليه السلام) به محض ديدن رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم از مرکب پايين آمد و رسول خدا نيز فرود آمد مسلمانان مدينه نيز همه با دين علي (عليه السلام) به تبعيت از رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم پياده شدند رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم ميان دو چشمان علي (عليه السلام) را بوسيد.

امام صادق (عليه السلام) فرمود: غنايمي که در اين جهاد به دست آمد در هيچ يک از جهادها نصيب مسلمين نشد مگر در جنگ خيبر آن هم به دست اميرالمؤمنين (عليه السلام) و کشتن مرحب يهودي.[1] .



صفحه 126، 127.





  1. کتاب و العاديات.