حيدر قاهر، غالب











حيدر قاهر، غالب



انس بن مالک گفت: در زمان پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم، مردي بود که از عبادت و کوشش او در نماز ما تعجب مي کرديم، نام و نحوه عبادت او را به پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم عرض کرديم پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم او را نشناخت، هيکل و قواره اش را شرح داديم باز نشناخت، در همين بين خود او از راه رسيد عرض کرديم يا رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم همين مرد است فرمود: شما توصيف مردي را مي کنيد که در پيشانيش مهر شيطان است، آن شخص پيش آمد تا مقابل ما رسيد ولي سلام نکرد. پيغمبر صلي الله عليه و آله و سلم رو به او فرمود: ترا به خدا سوگند راست بگو وقتي به اين جمع رسيدي با خود نگفتي در ميان اينها يک نفر از من بهتر و برتر نيست؟ او جواب داد: صحيح است. سپس براي اداي نماز رهسپار شد. پيغمبر صلي الله عليه و آله و سلم فرمود: چه کسي اين مرد را مي کشد؟ ابوبکر پيشنهاد را پذيرفت و براي کشتن او عازم شد وقتي وارد مسجد شد ديد او مشغول نماز

[صفحه 98]

است با خود گفت: سبحان الله مردي را در حال نماز بکشم با اينکه پيغمبر صلي الله عليه و آله و سلم از کشتن نمازگزاران نهي فرمود: لذا منصرف گرديد و بيرون آمد. پيغمبر صلي الله عليه و آله و سلم از او پرسيد: ابوبکر چه کردي؟ او عرض کرد: يا رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم خوشم نيامد او را در حال نماز بکشم چون شما از کشتن نمازگزاران ما را نهي نموده ايد. پيغمبر صلي الله عليه و آله و سلم پرسيد: چه کس او را مي کشد؟ عمر از جاي خود حرکت کرد و رفت تا او را بکشد وقتي رسيد او را در حال سجده ديد گفت: ابوبکر از من بهتر است و (او را نکشت) برگشت حضرت رسول صلي الله عليه و آله و سلم پرسيد: چه ردي؟ گفت که او را در حال سجده ديدم از کشتن او صرف نظر نمودم، براي سومين بار حضرت فرمود: چه کسي او را مي کشد؟ علي (عليه السلام) عرض کرد: من، پيغمبر صلي الله عليه و آله و سلم فرمود: اگر او را پيدا کردي، وقتي علي (عليه السلام) وارد مسجد شد مشاهده کرد او خارج شده لذا خدمت پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم رسيد پيامبر سؤال کرد؟ چه شد عرض کرد از مسجد بيرون رفته بود. حضرت فرمود:

لو قتل هذا لکان اول فتنه و آخرها اما انه سيخرج من ضئضئي هذا قوم...

(اگر کشته شده بود آغاز و پايان فتنه همين بود...) نشانه اين گروه (خوارج) آن است که در ميان آنان مرد سياه چهره ناقص دستي است که منتهاي آن گوشتي است مثل پستان زن که حالت ارتجاعي و کشش دارد.[1] .

امام علي (عليه السلام) پس از فراغت از جنگ نهروان دستور داد که بدن (ذوالثديه) را در ميان کشته ها پيدا کنند وقتي حضرت جسد او را ديد و بدن او را با همان وصفي که رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم توصيف کرده بود يافت به کرانه اين موفقيت به سجده افتاد.[2] .

علامه اميني مي نويسد: صاحب اين داستان ذوالثديه[3] رئيس خوارج از قبيله بني تميم بود که مؤسس جنگ نهروان بود که آخر سر هم کشته شد.


هرگز فريب دشمن رو به صفت نخورد
زين روي گفته اند که شير خدا عليست[4] .

[صفحه 99]



صفحه 98، 99.





  1. شرح ابن ابي الحديد،ج 2، ص 26.
  2. مروج الذهب، ج 2، ص 417.
  3. بحارالانوار، ج 33، ص 326؛ در حديثي ديگر پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله و سلم مي فرمايد رئيس (خوارج) آنها مردي ناقص الخلقه است که يکي از دستهايش مانند پستان زن است.
  4. ابوالحسن ورزي.