بسط عدالت اجتماعي ـ اقتصادي















بسط عدالت اجتماعي ـ اقتصادي



هنگامي که امام علي(ع) زمام حکومت را به دست گرفت، جامعه دچار فقر شديدي بود، و اين امر شکاف عميقي ميان دو طبقه ثروتمند و تهيدست به وجود آورد.از اين رو امام(ع) نهايتِ تلاش خود را صرف کرد تا چهره جامعه اسلامي را از اين ظلم مهلک پاک نمايد و مناسبات عادلانه اي را که پيامبر(ص) آورده بود، از نو حيات تازه اي بخشد.مبارزه همه جانبه و مستمر امام در راه عدالت، موجب شد تا نويسندگان از ايشان به عنوان صداي عدالت و شهيد راه عدالت، نام برند و در وصف دادگستري هاي حضرت، دوست و دشمن سخن برانند.آنچه عدالت را به عنوان هدفِ برنامه ها و سياست هاي اقتصادي دولت علوي شاخص کرد، جايگاه عدالت در انديشه ناب و حکيمانه امام(ع) است.عدالت عهد الهي است که حضرت در خطبه شقشقيه چنين مي فرمايد:

«به خدايي که دانه را شکافت، و جان را آفريد، اگر بيعت کنندگان نبودند و ياران، حجت بر من تمام نمي نمودند، و خدا علما را نفرموده بود تا ستمکار شکمباره را برنتابند و به ياري گرسنگان ستمديده بشتابند، رشته اين کار را از دست مي گذاشتم و پايانش را چون آغازش مي انگاشتم.»[1] .

در انديشه امام(ع) نظام حکومت بر پايه عدل است[2] و قوام مردم بر عدلْ استوار.[3] .حکومت پايدار نمي ماند، مگر بر محور عدل.[4] ياري خداوند در صورتي شامل دولت مي شود که بر پايه عدل و عقل بنا شود؛ آن چنان که فرمود:

«هرگاه حکومت بر پايه هاي عدل بنا شود و از حمايت عقل برخوردار باشد، خداوند طرفداران حکومت را ياري نموده، دشمنانش را خوار مي سازد.»[5] .

احقاق حق ستمديدگان و جلوگيري از هرگونه ظلم و جور، معيار مشروعيت حکومت است و تمام دلخوشي و انگيزه علي در قبول زمامداري، از کلامش به ابن عباس آشکار مي شود.

عبداللّه بن عباس مي گويد: هنگامي که علي(ع) عازم جنگ با اهل بصره (جنگ جمل) بود، در ذي قار بر او وارد شدم، در حالي که پارگي کفش خود را مي دوخت.پس به من گفت: قيمت اين کفش چند است؟ عرض کردم ارزشي ندارد، فرمود:

«سوگند به خدا اين کفش نزد من از امارت و حکومت بر شما محبوب تر است؛ مگر آن که حقي را ثابت گردانم يا باطلي را براندازم...»[6] .

فقر در جامعه، بر اثر عدم پرداخت حقوق واجب از سوي توانمندان است:

«خداوند سبحان روزي فقرا را در اموال توانگران مقرر داشته؛ پس هيچ فقيري گرسنه نماند، مگر آن که، توانگري حق او را بازداشته است و خداي تعالي توانگران را بدين سبب بازخواست کند.»[7] .









  1. نهج البلاغه، خ 3.
  2. العدل نظام الامره.شرح غرر، ج 1 ، ص 198.
  3. العدل قوام الرعية.همان، ج 1 ، ص 198.
  4. من عمل بالعدل حصن اللّه ملکه.همان، ج 5 ، ص 355.
  5. همان، ج 3 ، ص 168.
  6. نهج البلاغه، خ 33.
  7. نهج البلاغه، حکمت 320.