زن از ديدگاه علي















زن از ديدگاه علي



يکي از موارد صراحت لهجه ي حضرت امير معرفي زن و ترسيم مسير تکاملي او است.

زن از يک زاويه همانند مرد يک انسان است لذا داراي حقوق انساني است[1] و اما از زاويه ي ديگر زن است و داراي اختلافاتي نسبت به مرد است. حضرت امير به برخياز فرقهايي که بين زن و مرد است صريحا اشاره مي فرمايد.

در جائي مي فرمايد زن مانند گياه خوشبو است نه مانند کارفرما و وکيل خرج[2] در جاي ديگر مي فرمايد هدف خانمها آراستن زندگاني دنيا است[3] .

چون جنگ و جهاد کار مشکلي است و در نامه ي سي و يکم فرمود زن نمي تواند کار سخت اجام دهد بنابراين جهاد براي زن واجب نيست. به همين دليل حضرت مي فرمايد جهاد زن، اطاعت از شوهر است[4] همچنين مي فرمايد سه صفت است که براي مردان زشت است و براي زنان نيکو، اول تکبر (زيرا اگر زن متکبر باشد با و نرم سخن نمي گويد و ملاحت و ظرافت خود را در اختيار بيگانه نمي گذارد) دوم بخل، (زيرا شخص بخيل مال خود و شوهرش را حفظ

[صفحه 5]

مي کند). سوم ترس که اگر زن ترسو باشد از هر چيز مشکوک چشم مي زند (ماشين مشکوک سوار نمي شود و با مرد مشکوک سخن نمي گويد) و از آن فاصله مي گيرد[5] اما آنچه بيش از اينها به چشم مي آيد و دلالت بر صراحت لهجه ي حضرت علي دارد دو مورد است:

يکي در حکمت شماره ي 238 است که مي فرمايد: تمام زن شر و بدي است و بدتر از همه، آن که مرد مجبور است زن بگيرد. اين جمله با حديث امام صادق - عليه السلام - که مي فرمايد: بيشتر خير در وجود زنان است و هر دودر دو کتاب معتبر و غير قابل انکار است بايد با هم بررسي شوند که براي طولاني نشدن مطلب، خواننده ي گرامي را به درس شانزدهم کتاب بهشت خانواده ارجاع مي دهيم.

دوم نقص عقل است که بايد در اين مقاله مورد بررسي قرار گيرد. اميرالمومنين مي فرمايد: زنان از نظر... و عقل ناقصند... و نقصان عقلشان براي اين است که گواهي دادن دو زن برابر يک مرد است[6] اين حديث دو نکته دارد:

اولا اين ضعف عقل، اختياري و ارادي نيست بنابراين جرم و گناهي را براي زنان ثابت نمي کند در صورتي که بيش از هشتاد حديث و روايت وجود دارد که بي عقلي و حتي حماقت را به مردان نسبت مي دهد و آن هم حماقتي که با اراده و اختيار از مردان سر مي زند مانند کسي که ريش خود را از يکمشت بلندتر کند.

ثانيا: زن، عاطفه و احساس قوي دارد که اجتماع به آن نيازمند است. همچنان که به عقل و تدبير مردان احتياج دارد. و اثر احساس در نظام خلقت کمتر از عقل نيست. برخي از مشکلاتبا عقل حل مي شود و بعضي با عاطفه، برخي از گره ها با عشق حل مي شود نه با عقل، همچنان که عکس اين جمله نيز درست است.

ذکر مثالي عقل و عشق را با يکديگر مقايسه کرده و لزوم عشق را در برخي از امور زندگاني ثابت مي کند.

کودکي را فرض کنيد که تازه به راه افتاده و از اين سو به آن سو جست و خيز

[صفحه 6]

داشته و پيش روي پدر و مادر مي دود و بازي مي کند. آنان نيز هر يک به کار و زندگي خود مشغول اند که ناگهان مي بينند فرزند دلبندشان دوان دوان به سوي استخر آب مي دود، پدر باعقلش محاسبه مي کند که ممکن است دنبال اسباب بازي اش مي رود، ممکن است مي خواهد دستش را به آب بزند و از اين گونه احتمالات و اگر پاسخ همه ي اين احتمالات منفي باشد آن گاه مي دود و کودک را بغل مي کند. اما مادر در آن وقت تمام احتمالات و اگرها را کنار گذاشته و بدون کوچکترين تاملي مي دود و بچه را مي گيرد. او در آن لحظه به غير از فرزندش اصلا به چيزي ديگري فکر نمي کند.

مادر اگر چه بعد از واقعه بفهمد که حق با شوهش بوده و او بدون جهت عجله داشته اما باز هم در اين گونه پيشآمدها اين چنين قضاوت و رفتاري دارد.

و اگر خداي نکرده کودک در استخر بيفتد و پدر و مادر شنا بلد نباشند. پدر با خود مي گويد اگر من هم بروم غرق مي شوم و عقل مي گويد يک تن غرق شود بهتر از اين است که دو تن از بين بروند. ولي مادر هر چند پابرهنه به سوي فرزندش مي دود و خود را به آب مي زند و فکر مي کند يا بچه را نجات داده و يا خودش هم خفه مي شود و در هر دو صورتجان دادن بچه را نمي بيند. مرد همواره در بند عقل و حساب است و زن مقهور عشق و احساس.

آري:


عشق را با پنج و با شش کار نيست
مقصد او جز که جذب يار نيست


ترس و مويي نيست اندر پيش عشق
جمله قربانند اندر کيش عشق[7] .


خانم در مقابل برخورد عاقلانه ي شوهر به او چنين پاسخ مي دهد:


عشق قهار است و من مقهور عشق
چون قمر روشن شدم از نور عشق


عشق مي گويد به گوشم پست پست
صيد بودن خوش تر از صيادي است


اين دو حالت متضاد، منحصر به زن و شوهر نيست، خواهر و برادر نيز اين چنين اند، عمو و عمه، دايي و خاله و هر مرد و زني در عالم هستي اين

[صفحه 7]

گونه اند. عشق و احساس در فطرت زن سرشته است و سنجش و حسابرسي در فطرت مرد.

بنابراين منظور حضرت امير، مذمت زن نيست بلکه بيان يک واقعيت، در خلقت است. يعني قانون تکوين و بقاي نسل انسان اقتضا مي کند که زايمان باشد. خداوند اين وظيفه را بر عهده ي زن گذاشت و لوازم آن را نيز به او عنايت فرمود، يکي از لوازمش عشق و عاطفه ي قوي است که مرد را از آن محروم ساخته و ابزار ديگرش ضعف عقل است، براي اين که درد زايمان قابل تحمل باشد (دردي که حضرت مريم مي فرمايد: اي کاش پيش از اين مي مردم و به کلي فراموش مي شدم)[8] ضعف عقل لازم است. پس اين ضعف مانند قوت عشق يک ابزار است، يک نعمت خدادادي است، يک قانون حکيمانه و ضروري در آفرينش انسان است و نبايد به خاطر آن، زن را سرزنش کرد. و در مقابل اين درد هولناک، اجر بسيار فراواني براي مادر تعيين شده است و نيز احترام مادر بيش از پدر بر فرزند لازم شمرده شده است. بنابراين خداوند، هم حکيم است و هم عادل.

و از آن طرف کارهاي طاقت فرساي جسمي و فکري را بر عهده ي مردان گذاشت و نيروي لازم براي انجام آن کارها را نيز به آنان عنايت فرمود و اين نکته هم، مقتضاي حکمت و عدالت پروردگار است.

اگر مرد هم قرار بود زايمان کند، خداوند به او ابزار ضعف عقل را حتما عنايت مي فرمود و نيز اگر زن قرار بود کارهاي سنگين اداره و بازار و دولت را انجام دهد، عاطفه اش را تضعيف مي نمود.

البته افرادي هستند که مي گويند منظور حضرت علي از ضعف عقل زنان (در خطبه ي هشتاد و هشتم) منحصرات عايشه بوده زيرا اين خطبه را ايشان پس از جنگ جمل سروده است اما بايد دانست که اميرالمومنان گناه يک زن را به گردن جنس زن نمي اندازد. اگر چه جنگ هم يکي از کارهاي مشکل جسمي و فکري است که

[صفحه 8]

خداوند حکيم به خاطر ضعف عقل زنان از عهده ي آنان برداشته است. پس اين ضعف عقل، غير اختياري و پسنديده و لازم و مفيد است.

ضعف عقل ديگري داريم که ناپسند و اختياري و مضر است و آن اين است که خانمها خود را مساوي مردان بدانند و بگويند جاذبه و دلربائي زن بيش از مرد نبوده پس حجاب برايش لازم نيست يا بگويند قدرت بدني زن از مرد که کمتر نبوده پس بايد در کارخانه و کوره و رانندگي در بيابان و باربري و جنگيدن و هر کار سخت ديگر زن هم شرکت کند و يا بگويند قدرت فکري زن از مرد کمتر نيست پس بايد در کار وزارت و قضاوت و سياست شرکت کند. زنان عاقل پاسخ مي دهند که خداوند در تکوين و آفرينش، امکانات را بين زن و مرد تقسيم کرده است ما نيز به پيروي از قانون آفرينش کارهاي ظريف و لطيف و عاطفي و تربيتي و احساسي را در داخل و خارج منزل به عهده مي گيريم و کارهاي فکري و جسمي را بر دوش مردان مي گذاريم. اما زنان گول خورده و آلت دست مردان بوالهوس قرار گرفته، هم خود را از انجام کارهاي موافق طبيعت خود، با دست خودشان محروم کرده اند و هم در انجام کارهاي مردانه رفوزه شده اند. خسر الدنيا و الاخره! لذا از همان اول اميرالمومنين با صراحت مي فرمايد: دنبال کارهاي مردانه نرو زيرا تو گل خوشبويي و نه قهرمان.


صفحه 5، 6، 7، 8.








  1. رجوع شود به مقاله ي سوم همين کتاب، قسمت ه.
  2. فان المراه ريحانه و ليست بقهرمانه - نامه ي سي و يکم (از شرح عبده، ج 2، ص 58 و از ترجمه ي فيض، ص 930).
  3. ان النساء همهن زينه الحيوه الدنيا- خطبه ي يکصد و پنجاه و يکم (از شرح عبده، ج 1، ص 297 و از ترجمه ي فيض، ص 466).
  4. جهاد المراه حسن التبعل - حکم يکصد و سي وششم (از شرح عبده، ج 2، ص 176 و از ترجمه ي فيض، ص 1142).
  5. حکمت 234 - براي توضيح بيشتر اين حديث رجوع کنيد به دکتر سيد جوادمصطفوي، بهشت خانواده، ج 1، درس بيست و پنجم انتشارات دارالفکر، چاپ پنجم، 1372.
  6. خطبه ي هشتاد و هشتم.
  7. مثنوي معنوي - دفتر ششم.
  8. سوره ي مريم - آيه ي 23. يا ليتني مت قبل هذا و کنت نسيا منسيا.