تكاليف و وظايف حاكم نسبت به مردم















تکاليف و وظايف حاکم نسبت به مردم



اگر تعيين جايگاه و موضع حاکم و مردم از نگاه علي (ع) ما را به تعريف حضرتش به عدالت، عموما و عدالت سياسي، خصوصا نزديک مي کند، در اين قسمت تکاليف حاکم در مقابل مردم و به بيان ديگر حقوق و مطالبات مردم از حکومت و حاکم اسلامي، منعکس مي گردد. براي بيان وظايف حاکم از نگاه حضرت امير، به بخشي از قول و فعل حضرتشان استشهاد مي شود.

در بخش اقوال، در عهدنامه ي امام علي (ع) به محمد بن ابابکر، هنگامي که وي را به حکومت مصر منصوب کرد، آورده اند:

فاخفص لهم جناحک و الن جانبک و ابسط لهم وجهک و آس بينهم في اللحظه و النظره، حتي لايطمع العظماء في حيفک لهم، ولايياس الضعفاء من عدلک عليهم، فان الله تعالي يسائلکم معشر عباده عن الصغيره من اعمالکم و الکبيره. (نهج البلاغه، نامه ي 27)

(بال هاي محبت را براي آنها بگستر و پهلوي نرمش و ملايمت را بر زمين بگذار. چهره ي خويش را براي آنها گشاده دار و تساوي در بين آنها را حتي در نگاه هايت مراعات کن، تا بزرگان کشور در حمايت بي دليل تو طمع نورزند و ضعفا در انجام عدالت از تو مايوس نشوند که خداوند از شما بندگان درباره ي اعمال کوچک و بزرگ و آشکار و پنهان بازخواست خواهد کرد.)

و در عهدنامه ي مالک اشتر (نهج البلاغه، نامه ي 53) نيز مي خوانيم که:

و اشعر قلبک الرحمه للرعيه و المحبه لهم، واللطف بهم، ولاتکونن عليهم سبعا ضاريا تغتنم اکلهم، فانهم صنفان: اما اخ لک في الدين و اما نظير لک في الخلق... انصف الله و انصف الناس من نفسک و من خاصه اهلک و من لک فيه هوي من رعيتک، فانک الا تفعل تظلم! و من ظلم عبادالله کان الله خصمه دون عباده....

[صفحه 11]

(قلب خويش را نسبت به ملت خود، مملو از رحمت و محبت و لطف کن و همچون حيوان درنده اي نسبت به آنان مباش که خوردن آنان را غنيمت شماري! زيرا آنها دو گروه بيش نيستند: يا برادران ديني تواند و يا انسانهايي همچون تو... نسبت به خداوند و نسبت به مردم از جانب خود و از جانب افراد خاص خاندانت و از جانب رعايايي که به آنها علاقه مندي، انصاف به خرج ده، که اگر چنين نکن ستم نموده اي و کسي که به بندگان خدا ستم کند، خداوند پيش بندگانش دشمن او خواهد بود.)

و درنامه اي به اشعث بن قيس، فرماندار آذربايجان (نامه ي 5)، تذکر داده اند که:

و ان عملک ليس کل بطعمه، ولکنه في عنقک امانه و انت مسترعي لمن فوقک. ليس لک ان تفتات في رعيه ولاتخاطر الا بوثيقه....

(فرمانداري براي تو وسيله ي آب و نان نيست، بلکه امانتي است در گردنت، تو نيز بايد مطيع مافوق باشي. درباره ي رعيت حق نداري استبداد به خرج دهي. در مورد بيت المال به هيچ وجه کاري جز با احتياط و اطمينان اقدام مکن....)

و در عمل نيز حاکم اسلامي بايد مدافع حقوق مردم باشد، تا عدالت استقرار يابد و ريشه هاي ظلم در حکومت اسلامي، بخشکد. در سيره ي حضرت امير عکس العمل حضرتشان نسبت به اجحافي بر مردم تحت فرمانش، حتي غير مسلمان، قابل توجه و امعان نظر است تا جايي که در مقابل تجاوز لشکريان معاويه به انبار، شهر مرزي، حضرت به شدت عکس العمل نشان مي دهد:

و لقد بلغني ان الرجل منهم کان يدخل علي المراه المسلمه و الاخري المعاهده، فينتريع حجلها و قلبها و قلائدها و رعاثها، ما تمتنع منه الا بالاسترجاع و الاسترحام. ثم انصرفوا وافرين ما نال رجلا منهم کلم، ولااريق لهم دم، فلو ان امرءا مسلما مات من بعد هذا اسفا ما کان به ملوما، بل کان به عندي جديرا. (نهج البلاغه، خطبه ي 27)

[صفحه 12]

(به من خبر رسيد که يکي از آنان به خانه ي زن مسلمان و زن غير مسلماني که در پناه اسلام، جان و مالش محفوظ بوده، وارد شده و خلخال و دست بند، گردن بند و گوشواره هاي آنها را از تنشان بيرون آورده است، در حالي که هيچ وسيله اي جز گريه و التماس کردن براي دفاع نداشته اند، آنها را با غنيمت فراوان برگشته اند، بدون اينکه حتي يک نفر از آنان زخمي گردد و يا قطره اي خون از آن ها ريخته شود. اگر به خاطر اين حادثه مسلماني از روي تاسف بميرد، ملامت نخواهد شد واز نظر من سزاوار و به جا است.)

در سيره ي عملي حضرت، نوعي فرهنگ سازي وجود دارد که مردم را به حقوقشان واقف مي کند و حتي اگر عملکرد و موضعي از مردم را که ظاهرا هم به نفع حاکم است تذکر مي دهد، در عمل تعامل حاکم و مردم را به سمت و سوي صحيح سوق مي دهد. مثلا وقتي حضرت از صفين بازگشت و به کوفه وارد شد، درعبور از قبيله ي شباميين، ضمن تذکري در حال عبور به رئيس قبيله ي «حرب»، که همراه امام حرکت مي کرد، در حالي که آن حضرت سوار بود، به او فرمود:

ارجع، فان مشي مثلک مع مثلي فتنه للوالي و مذله للمومن! (نهج البلاغه، کلمه ي قصار 322)

(باز گرد، چرا که پياده حرکت کردن شخصي مانند تو در رکاب مثل من، مايه ي فتنه و غرور براي والي و ذلت براي مومن است.)

همين تذکر را حضرت به کدخدايان شهر انبار که با سرعت به سوي او شتافتند، نيز دارد و پاسخ آنها را که اين کارها از آداب ما در برابر اميران است، حضرت جواب مي دهند:

و الله ماينتفع بهذا امراوکم! و انکم لتشقون علي انفسکم في دنياکم و تشقون به في آخرتکم. (نهج البلاغه، کلمه ي قصار 37)

(به خدا سوگند با اين عمل زمامداران شما بهره مند نمي شوند و شما با اين کار،

[صفحه 13]

در دنيا مشقت بر خود هموار مي سازيد و در قيامت بدبخت خواهيد بود.)

و به صورت عمومي نيز توصيه ي حضرت به مردم براي مواجهه با حاکم اسلامي آن است که:

(آن گاه که با زمامداران ستمگر سخن مي گوييد، با من سخن مگوييد و آنچنان که در پيشگاه حکام خشمگين و جبار خود را جمع و جور مي کنيد، در حضور من نباشيد و به طور تصنعي با من رفتار منماييد و هرگز گمان مبريد در مورد حقي که به من پيشنهاد کرده ايد، کندي ورزم و نه اينکه خيال کنيد من در پي بزرگ ساختن خويشتن ام، زيرا،

من استثقل الحق ان يقال له او العدل ان يعرض عليه، کان العمل بهما اثقل عليه (نهج البلاغه، خطبه ي 216)

کسي که شنيدن حق و يا عرصه داشتن عدالت بر او مشکل باشد، عمل به آن براي وي مشکل تر است.)

پس از طرح وظايف و تکاليف حاکم اسلامي از نگاه علي (ع)، در قول و فعل آن حضرت، حال از زاويه ي ديگر، يعني از منظر تکاليف مردم نسبت به حاکم اسلامي، موضوع مورد بررسي قرار مي گيرد.


صفحه 11، 12، 13.