حقوق متقابل حاكم و مردم















حقوق متقابل حاکم و مردم



حضرت علي (ع) دريکي از خطبه هايشان در صفين فرموده اند:

اما بعد! فقد جعل الله سبحانه لي عليکم حقا بولايه امرکم و لکم علي من الحق مثل الذي لي عليکم... ثم جعل سبحانه- من حقوقه حقوقا افترضها لبعض الناس علي بعض... و اعظم ما افترض- سبحانه- من تلک الحقوق حق الوالي علي الرعيه و حق الرعيه علي الوالي، فريضه فرضها الله- سبحانه- لکل علي کل، فجعلها نظاما لالفتهم و عزا لدينهم... فاذا ادت الرعيه الي الوالي حقه، وادي الوالي اليها حقها، عز الحق بينهم و قامت مناهج الدين، واعتدلت معالم العدل... و اذا غلبت الرعيه و اليها، او اجحف الوالي برعيته، اختلفت هنالک الکلمه و ظهرت معالم الجور... من واجب حقوق الله علي عباده النصيحه بمبلغ جهدهم و التعاون علي اقامه الحق بينهم. (نهج البلاغه، خطبه ي 216)

(اما بعد، خداوند براي من، بر شما، به واسطه ي سرپرستي امورتان، حقي قرار داده و در مقابل، براي شما همانند آن، حقي بر گردن من گذاشته است...سپس خداوند از حقوقي که قرار داده حق بعضي از مردم بر بعض ديگر است... از ميان حقوق خداوند، بزرگ ترين حقي را که فرض شمرده است، حق والي و زمامدار بر رعيت، و حق رعيت بر والي و حاکم است. اين فريضه اي است که

[صفحه 8]

خداوند براي هر يک از زمامداران و رعايا بر ديگري قرار داده است و آن را نظام الفت و پيوستگي آنان با يکديگر و عزت و نيرومندي دينشان گردانيده... آن گاه که رعيت حق حکومت را ادا کند و حکومت نيز حق رعايا را مراعات نمايد، حق در ميانشان قوي و نيرومند خواهد شد و جاده هاي دين، صاف و بي دست انداز مي گردد، نشانه و علامت هاي عدالت اعتدال مي پذيرد... اما آن گاه که رعيت بر والي خويش چيره گردد و يا رئيس حکومت بر رعايا اجحاف نمايد، نظام بر هم مي خورد، نشانه هاي ستم و جور آشکار خواهد گرديد... از حقوق واجب خداوند بر بندگان اين است که به اندازه ي توانايي خود در خيرخواهي و نصيحت بندگانش کوشش کنند و در راه برقراري حق در ميان خود، همکاري نمايند...)

در خطبه ي 34 نهج البلاغه نيز، حضرت امير زمان بسيج مردم به سوي شاميان، اعلان فرمودند که:

ايها الناس ان لي عليکم حقا و لکم علي حق: فاما حقکم علي فالنصيحه لکم. و توفير فيئکم عليکم و تعليمکم کيلا تجهلوا و تاديبکم کيما تعلموا. و اما حقي عليکم فالوفاء بالبيعه و النصيحه في المشهد و المغيب. و الاجابه حين ادعوکم و الطاعه حين آمرکم.)

(اي مردم، مرا بر شما و شما را بر من حقي است.اما حق شما بر من آن است که از خيرخواهي شما دريغ نورزم و بيت المال شما را در راه شما صرف کنم و شما را تعليم دهم تا از جهل و ناداني نجات يابيد و تربيت تان کنم، تا فرا گيريد. و اما حق من بر شما اين است که در بيعت خويش با من وفادار باشيد و در آشکارا و نهان خيرخواهي را از دست ندهيد. هر وقت شما را بخوانم اجابت نماييد و هر گاه فرمان دادم، اطاعت کنيد.)

در نامه ي 50 نهج البلاغه نيز حقوق متقابل حاکم و مردم به صورت مصداقي به نحو

[صفحه 9]

زير بيان شده است:

اما بعد، فان حقا علي الوالي الا يغيره علي رعيته فضل ناله، ولاطول خص به، و ان يزيده ما قسم الله من نعمه دنوا من عباده و عطفا علي اخوانه! الا و ان لکم عندي الا احتجز دونکم سرا الا في حرب، ولااطوي دونکم امرا الا في حکم و لا اوخر لکم حقا عن محله، ولااقف به دون مقطعه و ان تکونوا عندي في الحق سواء، فاذا فعلت ذلک و جبت لله عليکم النعمه، ولي عليکم الطاعه و الا تنکصوا عن دعوه، ولاتفرطوا في صلاح و ان تخوضوا الغمرات الي الحق....

(اما بعد حقي که بر والي و زمامدار، انجام آن لازم است اين است: فضل و برتري که به او رسيده و مقام خاصي که به او داده شده است، نبايد او را نسبت به رعيت دگرگون کند و اين نعمتي که خداوند به او ارزاني داشته، بايد هر چه بيش تر اورا به بندگان خدا نزديک و نسبت به برادرانش رئوف و مهربان سازد. آگاه باشيد! حق شما بر من اين است که جز اسرار جنگي، هيچ سري را از شما پنهان نسازم و در اموري که پيش مي آيد، جز حکم الهي کاري بدون مشورت شما انجام ندهم. هيچ حقي را از شما به تاخير نيندازم، بلکه آن را در وقت و سررسيد آن پرداخت کنم. (و نيز حق شما بر من اين است که) همه ي شما در پيشگاه من مساوي باشيد. آن گاه که اين وظايف را انجام دادم و نعمت خداوند بر ما مسلم و حق اطاعت من بر شما لازم گرديد، موظف ايد که از فرمان من سرپيچي نکنيد. در کارهايي که انجام آنها به صلاح و مصلحت است، سستي و تفريط روا مداريد و در درياهاي شدايد به خاطر حق فرو رويد.)

پس از طرح حقوق متقابل حاکم و مردم در يک خطبه يا نامه ي نهج البلاغه، در ادامه براي جمع آوري قول و فعل حضرت امير درباره ي عدالت سياسي، به تکاليف و وظايف هر يک از حکام و مردم جداگانه اشاره خواهد شد.

[صفحه 10]


صفحه 8، 9، 10.