امنيت فرهنگي















امنيت فرهنگي



هر گاه عده اي از دشمنان داخلي و خارجي بکوشند تا فضاي آرام جامعه را نا آرام نمايند، اعتقادات مردم را متزلزل کنند، اذهان مردم را آشفته نمايند و در پي استحاله ي فرهنگي، وارونه کردن ارزش ها و مسخ فرهنگي باشند، در اين صورت، زمامدار و کارگزاران نظام، وظيفه دارند که در برابر اين تهديد و ناامني فرهنگي ايستادگي نمايند، تا امنيت فرهنگي برقرار گردد.

امام علي (ع) آن گاه که با خبر شده بود معاويه گروهي را به مکه گسيل داشته است، تا در موسم حج، اذهان مردم را متشتت کنند و امنيت فرهنگي مردم را سلب نمايند، نامه اي به قثم بن عباس، فرماندارش در مکه نوشت تا اين حرکت معاويه را خنثي نمايد.

حضرت در اين نامه چنين نوشت:

اما بعد، مامور اطلاعاتي من در مغرب (شام) برايم نوشته و مرا با خبر کرده است که گروهي از مردم «شام» به سوي مکه و براي حج گسيل شده اند، گروهي

[صفحه 19]

کور دل، ناشنوا و کور ديده که حق را با باطل مشوب مي سازند و در طريق نافرماني خالق از مخلوق اطاعت مي کنند، با دادن دين خود، شير از پستان دنيا مي دوشند و آخرت را که در انتظار نيکان و پاکان است، به متاع اين دنيا مي فروشند، در حالي که هر کار نيک نتيجه اش عايد عامل آن مي شود، و جزاي شر جز به فاعلش نمي رسد.

بنابراين، در اين مورد آنچه در اختيار داري سخت قيام کن، قيام شخصي دورانديش و نيرومند، قيام شخصي عاقل و نصيحت کننده، قيام کسي که از سلطان خويش اطاعت مي کند و مطيع فرمان امام و پيشواي خويش مي باشد...[1] .

امام علي (ع) در مورد استقرار و دوام امنيت فرهنگي، کوشيد تا عوامل استحاله ي فرهنگي را به مسلمانان بشناساند و آنان را از ارتکاب به آن باز دارد.

از جمله اموري که بيان داشت عبارت است از غيبت مسلمانان، بدگويي از يکديگر، دروغ گفتن، زود باوري در برابر شايعات، آبروريزي مسلمانان، بحث هاي لجاجت آميز، هم آهنگي و پيروي از آداب و رسوم اجتماعي نامشروع و...

و فرمود:

اي مردم آن کس که از برادرش اطمينان و استقامت در دين و درستي راه و رسم را مشاهده کند، بايد به سخناني که اين و آن درباره ي او مي گويند، گوش فراندهد.

آگاه باشيد، گاهي تيرانداز تيرش به خطا مي رود، سخن باطل فراوان گفته مي شود، ولي سخن هاي باطل نابود خواهد شد و خداوند شنوا و گواه است. بدانيد بين حق و باطل بيش از چهار انگشت (فاصله بين گوش و چشم) فاصله نيست. باطل آن است که بگويي شنيدم و حق آن است که بگويي ديدم.[2] .

[صفحه 20]

... خدا احترام مسلمانان را از تمام آنچه در پيشگاهش محترم است، بالاتر شمرده و حفظ حقوق مسلمانان را به وسيله ي اخلاص و توحيد، تضمين کرده است.

مسلمان کسي است که مسلمانان از دست و زبانش درامان باشند، مگر آنجا که حق اقتضا کند. و آزار رساندن به هيچ مسلماني جز در مواردي که موجبي (به حکم خدا) داشته باشد، روا نيست.[3] .

و نيز به مسلمانان سفارش کرد، که خودتان بکوشيد تا آبروي خويش را نريزيد. و خودتان براي امنيت فرهنگي خويش چاره سازي کنيد:

هر که به آبروي خويش علاقه دارد، بايد از بحث هاي لجاجت آميز با مردم اجتناب نمايد.[4] .

هم آهنگي با اخلاق، آداب و رسوم مردم در موارد مشروع مايه ي امنيت است.[5] .


صفحه 19، 20.








  1. نهج البلاغه، صبحي صالح نامه ي 51.
  2. نهج البلاغه، صبحي صالح نامه ي 33.
  3. نهج البلاغه، صبحي صالح خ 141.
  4. نهج البلاغه، صبحي صالح، خ 167.
  5. نهج البلاغه، صبحي صالح، قصار، ش 362.