تناقضات عدالت اجتماعي















تناقضات عدالت اجتماعي



تناقضات در مورد عدالت اجتماعي، در تفسير اين سه نظريه واضح است. براي مثال، استوارت ميل در آثار خود به سختي از آزادي بيان افراد دفاع مي کند و مدعي است: 1. فقط چنين آزادي حقيقت را تامين مي کند، 2. حقيقت و راستي از دروغ و ناراستي از اين جهت قابل تحصيل است و بالاخره 3. اينکه راستي و حقيقت وزنه ي بهتري پيدا مي کند زيرا با استقلال فکري همراه است. در اين بحث موضوع اصلي سودجويي است و تعلق به مکتب اصالت مطلوبيت دارد. چرا آزادي کامل و تمام بيان حقيقت را آشکار مي کند؟ اگر مقصود ما يافتن حقيقت و درستي است مگر منابع بهتري غير از آزادي فرد پيدا نمي شود؟ چرا اين ماموريت را به دوش يک عده ي معدودي که کارشناس و عالم هستند واگذار نکنيم؟ از کجا معلوم که آزادي توده ها و افراد به حقيقت و راستي راه پيدا خواهد کرد؟ ادعاي سوم ميل اصلا سود جويانه نيست و با نظر اصالت مطلوبيت موافقت

[صفحه 29]

ندارد، زيرا او مي گويد آزادي سخن و بيان به خودي خود خوب است. در بين متفکرين امروزي عدالت اجتماعي مفهوم ليبراليسم با نوشته هاي روبرت نوذيک که ادعا دارد وجود عدالت اجتماعي فقط براي حفظ آزادي هاي فردي مي باشد همراه است. انديشمند ديگري در رشته ي فلسفه و عدالت اجتماعي، جان رالز و نظريه ي عدالت او است. رالز به همراه کانت ادعا دارد که تعدادي از ابعاد «وظايف طبيعي» و «اصول انصاف» که در مورد فرد به صحبت مي آيد مي تواند پايه اي براي نظريه ي عدالت بر مبناي تئوري عملکرد راستي باشد. نظريه ي او نوعي از روايي سازي کانت در باب اخلاق مي باشد و اساس صحبت او در قراردادهاي اجتماعي روسو ريشه پيدا مي کند. رالز کوشش دارد با استفاده از آثار کانت، تئوري عدالت اجتماعي خود را به عنوان «انصاف» توسعه دهد، گرچه مفهوم «انصاف» لزوما به نوشته هاي کانت به تنهايي محدود نمي باشد و. تناقضات موجود بين «آزادي» و «برابري يا مساوات» در اين آثار غرب در مورد عدالت اجتماعي صريحا آشکار نمي شود و رالز به آن اعتراف دارد. ديدگاه کانت مفهوم عدالت را با مفهوم ويژه اي از فرد همراه دارد و او اين نوع فرد را «آزاد» و «برابر» مي داند و معتقد است که از جنبه ي عقلاني و مدلولي، افراد توانايي و مسئوليت عمل خود را به عهده دارند.


صفحه 29.