من هم بيش از اين پاسخي نداشتم











من هم بيش از اين پاسخي نداشتم



روزي حضرت امام حسن عليه السلام در مجلس پدر نشسته بود، ناگهان گروهي وارد شده از آن حضرت جوياي اميرالمومنين شدند. امام حسن عليه السلام به آنان فرمود: مطلب شما چيست؟ آن را بگوييد.گفتند: مردي با همسر خود همبستر شده و آنگاه زن با دوشيزه اي مساحقه نموده و او آبستن شده است، حکمش چيست؟ امام حسن عليه السلام فرمود: مشکلي است که علاج آن با اباالحسن است و من پاسخ شما را مي گويم اگر صحيح بود از جانب خداوند و اميرالمومنين است و اگر خطا بود از سوي خودم مي باشد و اميدوارم اشتباه نکنم؛ اولا: آن زن بايد مهر دختر را بپردازد؛ زيرا با زاييدن بکارتش زايل مي شود. و ثانيا: زن بايد سنگسار شود چون با داشتن شوهر، مرتکب گناه بزرگي شده است، و پس از آن که دختر، فرزند را زاييد بر او حد زنا جاري مي کنند و فرزند را به صاحب نطفه رد مي نمايند.

آن جماعت برگشته اتفاقا اميرالمومنين را در بين راه ملاقات نمودند، آن حضرت عليه السلام به ايشان فرمود: از فرزندم حسن چه پرسيديد و او به شما چه پاسخ داد؟

آنان سوال و جواب را عرضه داشتند، آن حضرت عليه السلام فرمود: اگر اين مسأله را از من مي پرسيديد من هم بيش از اين پاسخي نداشتم.[1] .









  1. فروع کافي، کتاب الحدود، بعد باب الحد في السحق، حديث 1.