مس او طلا شد











مس او طلا شد



طبري در تاريخش از مثني بن موسي بن سلمه، از پدرش، از جدش سلمه نقل کرده که مي گويد: در فتح ابله شرکت داشتم، پس در ميان سهم من از غنائم، ديگ مسي (قطعه اي از مس) قرار گرفت، و چون در آن دقت کردم ديدم طلاست، به وزن هشتاد هزار مثقال، پس در اين باره از عمر نظرخواهي شد، عمر پاسخ داد اگر او سوگند ياد مي کند که روزي که اين ديگ به وي تحويل داده شده مس بوده آن را به او تسليم مي کنند، وگرنه بين مسلمانان تقسيم مي شود. سلمه مي گويد: من بر آن قسم ياد کردم و ديگ را به من رد نمودند، و سرمايه اصلي اموال ما در امروز از همان است.[1] .

مؤلّف:

اين سوگند تنها در اين جهت نافع است که او سلمه با مسلمانان خيانت ننموده و مستحق کيفري نيست، نه اين که بتواند مال مسلمين را که بطور اشتباه گرفته براي خود تصرف نمايد و- بنا به نقل طبري- تعداد شرکت کنندگان در اين جنگ از مسلمانان سيصد نفر بوده و غنيمت به دست آمده ششصد درهم، هر نفري دو درهم؛ بنابراين، اين چه عدالتي است که سيصد نفر جملگي ششصد درهم ببرند و يک نفر به تنهايي هشتاد هزار مثقال طلا؟!









  1. تاريخ طبري، ج 3، ص 94.