عمر رسول خدا را به عقب کشانيد
رسول خدا به او فرمود: خداوند مرا در اين باره مخير ساخته و من خواندن را اختيار نمودم و به من گفته: استغفر لهم او لا تستغفر لهم ان تستغفر لهم سبعين مره فلن يغفرالله لهم.[1] . اي پيغمبر! تو براي آنان مي خواهي طلب مغفرت بکن يا نکن، اگر هفتاد مرتبه هم بر آنها از خدا آمرزش طلبي خدا هرگز آنان را نخواهد بخشيد. و اگر مي دانستم که خداوند با بيش از هفتاد بار استغفار او را مي آمرزد بر آن اضافه مي کردم. پس مردم از جرات و جسارت عمر نسبت به رسول خدا صلي الله عليه و آله تعجب نمودند، و آيه شريفه نازل شد ولا تصل علي احد منهم مات ابدا اولا تقم علي قبره؛[2] ديگر هرگز به نماز ميت آن منافقان حاضر نشده و بر جنازه آنها به دعا نايست. و پس از آن ديگر رسول خدا نماز خواندن بر منافقين را ترک کرد.[3] . مؤلّف: اين که در خبر آمده: مردم از جرات و جسارت عمر در شگفت شدند بايد گفت که: ابراز چنين جراتي از عمر نسبت به رسول خدا صلي الله عليه و آله منحصر به اين مورد نبوده بلکه در موارد ديگري نيز تکرار شده است، مانند جلوگيري او از وصيت کردن رسول خدا و نسبت هذيان گويي به آن بزرگوار، و گذشت که در جريان صلح حديبيه نيز نسبت به تصميم و عمل رسول خدا اعتراض نمود. و عجب اين که در آخر همين خبر آمده که پس از وقوع آن ماجرا آيه شريفه قرآن در تاييد و تصديق عمل عمر نازل گرديد، و پس از آن ديگر پيغمبر صلي الله عليه و آله بر منافقي نماز نخواند، و با جعل اين مطلب خواسته اند خلاف او عمر را اصلاح کنند، وليکن درست گفته آن که گفته: ان الکذوب لا حافظه له؛ دروغگو حافظه ندارد. و در اين خبر نيز جعل کننده يادش رفته که در اول خبر آمده: موقعي که عمر پيامبر صلي الله عليه و آله را به عقب کشيد، به او گفت: آيا خداوند تو را از نماز خواندن بر منافقين نهي نکرده است؟ و اين گفتار صريحي است در اين که نزول آيه: ولا تصل... قبل از اين جريان بوده، و عمر تصور مي کرده که عمل رسول خدا بر خلاف اين آيه است. و رسول خدا هم براي او روشن نموده که نهي در آيه تنزيهي است نه تحريمي؛ وليکن سهل است، در جايي که امام نفهمد، ماموم به طريق اولي نخواهد فهميد.
ابن ابي الحديد در شرح نهج البلاغه آورده: هنگامي که عبدالله بن ابي(سرکرده منافقين) از دنيا رفت فرزند و بستگان او به نزد رسول خدا رفته و از آن حضرت خواستند تا بر جنازه عبدالله نماز بخواند. رسول خدا درخواست آنان را پذيرفت و مهياي نماز گرديد، در اين موقع عمر پيش رفت و آن حضرت را به عقب کشانيد و گفت: مگر خداوند تو را از نماز خواندن بر منافقين نهي نکرده است؟